کلانشهر _ گروه فرهنگی: در زمانهای که مباحث اجتماعی و سیاسی بخش زیادی از زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده است، کمتر میتوان نگاهی به خبرهای فرهنگی کرد و کمی از فرهنگ و کتاب و شعر خواند. از این رو کلانشهر در نظر دارد تا از این پس به صورت هفتگی کمی به سمت مباحث فرهنگی نیز حرکت کند. از این رو در نخستین گام، تحلیلی میخوانید از محمدهادی مرادی، نویسندهی جوان که روایتی از کتاب «رود راوی» نوشتهی ابوتراب خسروی را به رشتهی تحریر درآورده است.
بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی ناشی از زمینه های فکری و اجتماعی خاص است که در طول سالهای مدیدی شکل گرفته و سازمان یافتهاند. بطور مثال موضوع مدعیان دروغین و عناوینی مانند جریان عرفان انحرافی، خرافهگرایی، توسل به موهومات، از زمانهای گذشته تا به امروز همواره یک معضل فرهنگی و اجتماعی مهم تلقی میشود. از این رو اعتقادات، باورها و ساختارهای ذهنی، قرن های متمادی طول میکشد تا به نوعی سلوک و تعامل اجتماعی تبدیل شود و در این مسیر، عوامل مادی و معنوی زیادی نیز در شکل گیری آن اثرگذار باشد.
از طرفی تمایل ذاتی افراد به معنویت و امور ماورای طبیعی و فقدان تغذیه مناسب در این زمینه که بتواند نیاز معنوی آنان را تامین کند، زمینهای را فراهم میکند که فرقههای متعددی با جایگزین ساختن بدلهای انحرافی دیگر فرقهها، افراد را جذب کنند.
پیدایش و تحول فرقهها در طول تاریخ چندین ساله ما نیز نقش پررنگی داشته و در همه فواصل تاریخی خود اسیر فرقهگرایی بودهایم. جالب آنکه هر مکتب یا فرقهای خود را بر حق میداند در حالیکه همگی آگاهانه یا غیر آگاهانه غافلند در حال تقلید و تخریب ازحافظهی تاریخی و فرهنگیای یکدیگرند.
ابوتراب خسروی در «رود راوی» در فضایی سورئالیستی و نمادین به روایت و موشکافی این مسئله با ارجاع های گهگاه به زمان حال میپردازد.
رمان «رود راوی» را میتوان نمونهای موفق از روایت دربارهی طرحهای درمانی، انتقادی و داستانی دانست که نویسنده تمایل داشته تا دوای دردِ جامعهی خود را در قامت داستانی مفصل روایت کند. کلید موفقیت و بکر بودن این داستان نیز، دانش، آگاهی و تجربهی نویسنده اثر میباشد.
خسروی خود در این باره میگوید:« ما در طول تاریخمان همیشه با سه موضوع درگیر بودهایم، سه موضوعی که به هم متصل اند و ارتباطی تنگاتنگ باهم دارند؛ قداست، فرقهگرایی و خرافه...»
داستان حول فرزند یکی از رهبران فرقهای غیررسمیست که برای تحصیل پزشکی به شهر «لاهور» میرود تا بتواند در آینده به سایر اعضای فرقه خدمت کند اما او که راوی قصه هم هست به جای تحصیل، به فرقهی مخالف میپیوندد. سپس به شهر خود «رونیز» برمیگردد و در آنجا رهبر فرقه، راوی را مأمور به نگارش تاریخ فرقه میکند.
«رود راوی» با قلمی پخته و زبان ویژه خسروی با احاطه نسبی بر ادبیات کهن دارای نثری قوی و گاها سنگین با درونمایهای راز الود است. کتاب در شروع امکان دارد خواننده را پس بزند ولی چنانچه کمی تأمل و حوصله کنید جذب نقاط قوت و قدرت کلمه آن خواهید شد. قدرت و اصالت کلمه، بٌنیه و شاکله اصلی آثار ابوتراب خسرویست که البته از فردی که در مکتب گلشیری رشد یافته انتظار دیگری هم نیست.
«رود راوی» در سال 1382 موفق به کسب عنوان برترین رمان چهارمین دورهی بنیاد هوشنگ گلشیری شد.
نظر شما: