کلانشهر _ محمدهادی مرادی: ابوتراب خسروی باز هم به سراغ معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی که ریشه در تاریخ ما دارند، رفتهاست و در «ملکان عذاب»، مفصلترین اثر خود، اینبار به خرافات و خرافهگویی در قامت داستانی صیقلیافته پرداخته است.
خرافات، نگرش یا رفتاری است که معمولا بر اساس ترس، تهدید، عادت و عوامل ناشناختهای به ذهن فرد خطور میکند تا بر اساس نگرش جدیدش از اتفاقات ناخوشایند اطراف خویش جلوگیری کند. این رفتار بر مبنای کنش منطقی و روابط علت و معلولی نمیباشد؛ اگرچه گسترش سطح سواد و فرهنگ عمومی جامعه میتواند منجر به کاهش اعتقادات خرافی در بین مردم و جامعه شود، اما باید اذعان کرد حتی انسانهای مدرن و تحصیلکرده نیز میتوانند درگیر خرافات شوند.
خسروی خود در این باره میگوید:«ما در طول تاریخمان همیشه با سه موضوع درگیر بودهایم، سه موضوعی که به هم متصل اند و ارتباطی تنگاتنگ باهم دارند؛ قداست، فرقهگرایی و خرافه»
در «ملکان عذاب»، با متنی چندلایه و با چندین زبان و لحن مواجهایم که هرکدام، یک ساختار فکری و گفتمانی مرتبط با شخصیت عصرخود را دارد که این تغییرزبان، لحن و حتی نثر یکی از نقاط قوت اصلی رمان به حساب میآید. اهمیتی که ابوتراب خسروی برای کلمه و اصالت آن قائل است و سبک پستمدرنی که به خوبی به کمک کلمات ایجاد میکند در این کتاب نیز همچنان تداوم یافته و امضای نویسنده پای کلمه به کلمه کتاب نشسته است؛ اما در این رمان، خسروی کمی از آن نثرکهن و سختنویسی های خود فاصله گرفته و تلاش کرده فضایی تازه به همراه نثری روانتر به داستان خود ببخشد؛ اما کماکان ردپای تاریخ را میتوانید در این اثر همانند دیگر آثارش مشاهده فرمایید. البته این فضاسازی و شگردهای نویسنده سبب کمی پیچیدگی و جابجاییهای زمانی در داستان شده است که کمی دقت و حوصله خواننده را میطلبد تا از مسیر داستان خارج نشود.
ابوتراب خسروی در رمان «ملکان عذاب»، سه داستان از سه نسل یک خاندان که توالی زمانی دارند را به صورت غیرخطی روایت میکند. داستان اول کتاب، روایت زندگی شیخ احمد سفلی است، داستان دوم مربوط به زکریاشرف پسر شیخ احمد و داستان سوم نیز روایت زندگی شمس شرف پسر زکریا است. شمس در میان نوشتههای پدرش زکریا، خاطرات وهمآلود و عجیب او را میخواندو پس از ملاقات با قاصدانی از جانب پدرِ احضارشدهاش، برای ملاقات با او راهی شهری دورافتادهای میرود. با ورود او به محل زندگی پدر و کشف رازهای ناگفتهی زندگیاش، داستان اوج میگیرد و در این فضا گویی درخت و سنگ و نسیم هم به او خیره شدهاند تا اجازهی بازگشت از او بگیرند
رمان «ملکان عذاب» که توسط نشرنیماژ چاپ و روانه بازار کتاب شدهاست، در سال 1393 موفق به کسب عنوان برترین رمان هفتمین دورهی جایزه ادبی جلال آل احمد شد.
نظر شما: