«... پرسیدم «قهوهتون شیر هم داره؟» زن سرش را تکان داد «شیر نداریم.» به این امید که یک بار هم که شده در رستورانی دولتی در لهستان آبمیوه بنوشم، پرسیدم: «آبمیوه چطور؟» بیحوصله سرش را تکان داد «آبمیوه نداریم.» (البته حالا دیگر چیزی که اصلا مطرح نبود این بود که آدم چه آبمیوهای را ترجیح میدهد.) سوال و جواب را کنار گذاشتم و یک فنجان قهوه سفارش دادم...»
کلانشهر: متنی که خواندید بخشی از کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم بود. کتابی نوشته اسلوانکا دراکولیچ که در روایتهای متعددی گوشههایی از زندگی روزمره مردمان اروپای شرقی را نشان داده که در کمبود یا نایاب بودن کالاهای روزمره و خوردوخوراکشان چطور از پس گذران زندگی در آن سالها برآمدند. از قهوه و پیتزا تا محصولات بهداشتی و لباس.
کتاب از مردمی نوشته است که در دایره اجبار گرفتار شدهاند و فقر مدام در حال احاطه کردن آنها است اما تا جایی که میتوانند تلاش میکنند که دیرتر اسیر فقر شوند و یا پذیرش آن را برای خود و اطرافیانشان دلنشین که نه، راحتتر کنند. حالا در ایران نه به شدت اروپای شرقی، اما مردم در حال دست و پنجه نرم کردن با هیولای فقر هستند.
مسئلهای که به گفته دبیر اتحادیه بنکداران مواد غذایی تهران در 23 اسفندماه تقاضای مواد غذایی در اسفندماه امسال در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته 35 درصد کاهش داشته است و مهمترین دلیل آن کاهش قدرت خرید مردم بوده است. کاهش قدرت خریدی که باعث شده است سبک زندگی و علایق آدمها، به اجبار تغییر کند.
روزی شب یلدا از راه میرسد و در گرانی انار، به مردم گفته میشود که به جای انار، سیب بخرند و بخورند. روز دیگر کره کمیاب میشود و به مردم میگویند، مصرف کره مضر و نخوردن آن بهتر است. روزی خبری منتشر میشود که مردم حتی طبقه مرفه جامعه، رو به خرید دانهای میوه آوردهاند و روز دیگر خبری میآید که مصرف میوه و شیر در جامعه کاهش پیدا کرده است.
یک روز نماینده مجلس میگوید در تلاش است تا کارگران در ماه دو بار گوشت بخورند و روزی دیگر صفهای مرغ روز به روز در کشور بیشتر میشود. یک روز روغن جامد نیست و روز دیگر برای روغن مایع هم باید در صف نشست. حتی کارشناسی در صداوسیما با مدرک دکترای مدیریت آموزشی، به مردم توصیه میکند که سطح انتظاراتشان را پایین بیاورند و برنج خالی بخورند. میوه نخورند، اتفاقی که نمیافتد!
حالا در این گرانیها جدای از رخت بستن خیلی اقلام از سفره مردم، حق انتخاب هم از آنها گرفته شد. با تمام این صحبتها، در ادامه چند روایت از تغییر تحمیلی سبک زندگی مردم در این اوضاع و احوال اقتصادی را بخوانید. مردمی که برای دور نشدن از استاندارهای زندگی مد نظر خودشان سعی کردهاند تا جایی که میشود، در شب عید حداقلها را برای خود و خانوادهشان تهیه کنند:
دست به کار شدن برای تهیه سُس و ماست در خانه
سُس نمیخرند. نه اینکه کلا نخرند. چند وقتی است که دیگر خرید سُس در سبد خریدشان جایی ندارد. مرد بلند قد و لاغر اندامی است که با طمأنینه دلیل حذف خرید سُس از سبد خانوادهشان را گرانی معرفی میکند. لبهای تیرهاش را به حرکت وا میدارد و توضیح میدهد که فقط یک سس میخرند، آن هم سس قرمز است که جدیدا با حساب و کتابی که داشتهاند، متوجه شدهاند ظرف دو کیلویی آن برایشان به صرفهتر است. یعنی هم تخفیفش بیشتر است و هم قیمتش. اما در خانهشان، در همیشه بر این پاشنه نمیچرخیده است. تا چند ماه پیش در یخچالشان انواع سسها پیدا میشده است. قبلتر از اینها هم سسهای خارجی میخریدند. برای مرغ سرخکرده یک نوع سس داشتند. برای جوجه کبابهایشان یک سس.
سس تند دو نوع داشتند و کلا خریدار سسهای سالادی بودند که جدید به بازار میآمد. دستهای کشیدهاش را به طرفم تکان میدهد و میگوید که حالا اما وضعیت فرق کرده.
بدجور هم فرق کرده. تعریف میکند که این روزها خودشان سس درست میکنند؛ «با ماست، آبلیمو و آویشن. گاهی هم در اینترنت سرچ میکنند و سس جدیدی پای سفرهشان میگذارند. هم ابتکار به خرج دادهاند و هم سس خانگی درست کردهاند.»
صدای بم و گیرایش کمی پایین میآید و میگوید اما خب من که دلم برای سسهای فرانسوی و مارک داری که قبلا میخریدم تنگ شده، «چه برسه به زنم و دخترم که حسابی از این جور چیزا خوششون میاومد و میاد.» اما تنها سُس نیست که آدمها برای درست کردن آن دست به کار شدهاند. ماست هم از آن محصولاتی است که این روزها خیلیها خودشان آن را در خانه درست میکنند؛ میگوید خیلی وقت است که ماست نمیخریم؛ «خودمان شیر میخریم و ماست درست میکنیم.»
عینکی به چشمهای خاکستری رنگش زده است. موهایش کم و بیش سفید شده است. با چشمان خاکستریاش که از پشت شیشههای شفاف عینکش، گود افتاده به نظر میرسد، بعد از تعریف کردن نحوه درست کردن ماست و فرآیند این پروسهای که پیچیده به نظر میرسد، اضافه میکند که «میدانم دردسر دارد و طول میکشد، اما چه کنیم؟»
حرفش این است که ماستهای کارخانهای بیرون گران شده است و ترجیح میدهند، پول خرید آن ماستها را برای خرید مرغ و گوشت و خورد و خوراکشان هزینه کنند. حالا در خانه آقایی که چشمان خاکستری رنگش از پشت شیشههای شفاف عینک، گودافتاده به نظر میرسد هفتهای یک بار یا دو هفته یک بار، پروسه درست کردن ماست دارند. این کارها برای این است که «ماست از سفرمون حذف نشه، میریم شیر کیسهای میخریم و ماست درست میکنیم.
میگم که، دردسر داره ولی به صرفهتر و سالمتره.» پسر دانشجویی دارد که خودش با کار کردن خرجش را تا جایی که بتواند در میآورد. خودش هم بازنشسته است و همسرش هم خانهدار. اما همه اینکارها را که خودش آنها را «دست و پا زدن» میخواند را انجام میدهد تا به پسرش نشان بدهد نباید تا جایی که شده تسلیم شود. انگار که معلم ادبیات است یا در حال خواندن بیانیهای است، فقط یک عینک کائوچویی کم دارد. میگوید: «بالاخره باید زندگی کرد. با فقر هم تا جایی که بشه باید جنگید.»
قارچ جای مصرف گوشت در خوشت را گرفته است
زن کوتاه قد با موهایی تکوتوک سفید اما با آرایش نسبتا غلیظ است. تعریف میکند که خیلی سال پیش برنامه «به خانه بر میگردیم» صداوسیما، آموزش آشپزی داشت، نمیدانم حالا هم پخش میشود یا نه اما آن زمان به مردم یاد میدادند که در خورشقیمه به جای گوشت، قارچ بریزند. توجیهشان هم این بود که قارچ هم پروتئین دارد و هم به صرفهتر است.» چشمهای قرمز شدهاش از خط چشمی که کشیده است، میخندد و میگوید: «آن زمان به این پیشنهاد خندیدم. گفتم مگه میشه گوشت جای قارچ رو بگیره. بچههام خونه رو روی سرشان میزارن.» به گذشتهاش بر میگردد.
بعد از توضیحاتی درباره زمانی که دخترخانه بوده است، میگوید: «اصلا خانه مادرم ما هیچ وقت از این کارها نکرده بودیم که حالا توی خانه خودم بخوام از این کارا بکنم.» حالا اما دو سه ماهی است که در خانه، زن کوتاه قد با موهایی تک و توک سفید شده، قارچ جای گوشت را در خورش قیمه گرفته است. هرچند اوایل طعم و مزه خورش قیمه برای او، همسرش و دو پسر کوچکشان غریب بوده اما حالا عادت کردهاند که خورش قیمه قارچ داشته باشد.
که سیبزمینیهایش را برخلاف همیشه که از سیبزمینیهای خلال شده بستهای استفاده میکردهاند، خودشان درست کنند. که با اصرار پدر و مادر برای بچههایشان از مزایای قارچ بگویند و در گروه واتساپ خانوادگی چهار نفرهشان زن و شوهر مطالبی درباره مزایای خوردن قارچ به اشتراک بگذارند «تا بچهها ببینند و عادت کنند.»
آبمیوه جای میوه را برایمان گرفت
میوه نمیخرند. نه اینکه اصلا نخرند. کم میخرند. مرد بلند قامت و آراستهای است. کت چهارخانه قهوهای رنگی پوشیده است. در توضیح دلیل میوه نخریدنش برای خانه میگوید: «برای اینکه کمبود ویتامین بچهام را در نبود میوههای مختلف جبران کنم و از طرفی روحیه بچه خراب نشود که مثل قدیم میوههای مختلف در خانه نیست و نمیخوریم، از میوهفروشی محل میوههای له و لورده را میخرم.»
صورتش عقابی شکل است و در پاسخ به این سوال که چطور این موضوع را با میوهفروش محل در میان گذاشته است، میگوید: «برایش توضیح دادم که این میوهها را برای آبگیری میخوام.» دل نگران این موضوع بوده است که در محل نپیچد که وضعشان خراب شده است.
چون فعلا دستشان به دهانشان میرسد اما برای صرفهجویی در هزینهها این کار را میکنند. با صدای سرزندهاش از روزهایی که میوهها را با سلیقه دخترشان با هم میکس میکنند و آبشان را میگیرند تعریف میکند؛ «یکی از سرگرمیهای دخترم گشتوگذار در صفحههای اینترنت و پیدا کردن میکسهای مختلف آبمیوه است. ما هم تا جایی که بتوانیم سعی میکنیم همراهیاش کنیم که فکر نکند اوضاع زندگیمان تغییر کرده است.» تعریف میکند که گاهی هم برای تنوع به بازار میوهوترهبار میروند اما خیلی کم، چون رویشان نمیشود که میوههای لهولورده را از فروشنده بخواهند.
برای همین هم به میوههای میوهفروش محل اکتفا میکنند. حالا چند وقتی است که در خانه مرد بلند قامت و آراسته که هم خودش کار میکند و هم همسرش؛ «با گرفتن آب میوهها، هم تنوع دارند و هم بچهشان با این کار سرگرم است. ویتامین هم به او میرسد. قیمتش هم از خرید میوه برایشان ارزانتر تمام میشود.»
توتخشک و تخمه آفتابگردون به جای آجیل شب عید
«برای آجیل شب عید، میخوایم توت خشک، تخمه آفتابگردون و اگه بشه کمی بادوم زمینی بخریم.» اینها را بعد توضیحاتم درباره تغییر خریدهایشان در گرانیها برای آجیل شب عید، بدون اینکه لحظهای صورتش را از روی صورتم برگرداند و یا پلک بزند میگوید. مرد میانسال، باز هم با نگاهی حاکی از دقت، نگرانی و احترام در پاسخ به این سوال که همین چند قلم را برای آجیل شب عید، از کجا خرید میکنند، صبورانه پاسخ میدهد که توتهای خشک را سفارش میدهد و از روستایی در جاده چالوس برایشان میآورند.
تاکیید میکند که رایگان هم میآورند چون طرف خانهدار است و صبر میکند سفارشهایش که زیاد میشود، همه را یکجا میآورد. دستهای رنگ پریدهاش را به سمت راستش دراز میکند و انگار که میدان محلشان برای من آشنا است، میگوید: «تخمه آفتابگردون و بادوم زمینی را هم از همین وانتیای که توی میدون بساط میکند میخریم.» این میشود آجیل شب عید یک خانواده چهار نفره که البته به صحبتهایش با خنده این مورد را هم تاکیید دارد اضافه کند که «حالا اگه ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم دست به دست هم بدهند، شاید برگه زردآلو هم به آجیلمون اضافه بشه.»
اما قبلا هم اینطور آجیل میخریدند؟ «نه بابا جان. هم آجیل شب چهارشنبه سوری داشتیم و هم آجیل شب عید. اینی که میگم، نه برای ده سال پیش، برای همین دو سال پیش بود. اون موقع باید بودی و میدیدی چطور آجیل میخریدیم.»
گرانیها گریبانگیر قشر مرفه هم شده است
اما فقط بخشی از مردم نیستند که گرانیها، باعث شده سبک زندگیشان را تغییر بدهند. حالا گرانی همچون ویروس کرونا، یک اتفاق همهگیر شده است و تا حدودی گریبان گیر قشر مرفه جامعه هم شده است. البته نه در شیر و ماست و سس، مثلا در مصرف ماهی. آن هم ماهی شب عید.
خانوادهای که تا سال گذشته برای شبهای عیدشان ماهی سفید میخریدند حالا به خرید ماهی شیر یا ماهیهای با کیفیتتر اما ارزانتر رو آوردهاند. یا اگر در گذشته صبحها کورنفلکس با شیر میخوردند یا شیرکاکائو مارک خاصی را میخریدند و یا از نوتلا استفاده میکردهاند، حالا همین محصولات را میخرند اما نوع ارزانتر یا ایرانی آن را.
یا اگر قبلا نان جو یا نانهای خاص میخریدند حالا از نانهای معمولی استفاده میکنند. یا قبلا اگر برای بچههایشان پاستیل، اسمارتیز یا شکلات خارجی میخریدهاند، حالا به خرید محصولات ایرانی رو آوردهاند.
حتی این قشر آجیل و میوه شب عید را تهیه میکند اما با این تفاوت که به نسبت سال گذشته مقدار کمتری میگیرد یا دیگر در سبد خریدش برای مثال، بادام هندی یا جای کمتری اشغال میکند و یا اصلا جایی ندارد. حتی وقتی خریدار میوه برای عید است، دیگر به صورت صندوقی یا کیلویی خرید نمیکند، بلکه محصولات را تعداد میخرد.
تغییر اجباری سبک زندگی و خوردوخوراک مردم
قطعا که مردمانی هستند که خرید شیر کیسهای هم از سبد خریدشان حذف شده و امکانی برای درست کردن ماست ندارند یا برای مثال طبق روایت آخری که خواندید، در خانهشان هیچ خبری از آجیل شب عید نیست، حتی اگر بادام زمینی، آفتابگردان و توت خشک را آجیل شب عید حساب کنیم.
اما باید تاکیید کنیم که در این گزارش، هدف افرادی بودند که خریدهایشان در چند وقت اخیر تغییر کرده است و سعی کردهاند که جایگزینی برای کالاهایی که گران است و دیگر نمیتوانند آنها را بخرند، داشته باشند و البته که تنوع در تغییرات به وجود آمده زندگی مردم زیاد است و این چند روایت، تنها بخشی از آنچه بود که این روزها در جامعه ایران در حال اتفاق افتادن است؛ افرادی که به علت گرانیها، تورم افسارگسیخته، کمبود مایحتاج عمومی و... خوردوخوراکشان، نه خود خواسته بلکه به اجبار تغییر کرده است.
مشکل بازار، گرانی است نه گرانفروشی/ ۲ عامل اصلی گرانی کالاها
آزادی ۳۳ محکوم جرایم مالی در بندرانزلی در آستانه عید نوروز
سهمیه بنزین فروردینماه ۱۴۰۳ شارژ شد
کار به اجاره خودرو برای مسافرت عید رسید / پراید روزی ۴۰۰ هزار تومان!
کاظم صدیقی: سیر غذا نخورید، پیامبر همیشه سیر غذا نمی خوردند
سال ۱۴۰۳؛ سال «جهش تولید با مشارکت مردم» نامگذاری شد