متاسفانه در اغلب رسانهها دایره خط قرمز فرضی آنچنان کوچک است که جرات انتقاد و افشاگری به مقامات رده پایین را هم ندارند
شاید یکی از علل این اقدام، داشتن رتبه صدر جدولی گیلان در کشور در زمینه وجود فساد باشد. درتعریف فساد اداری گفتهاند - فساد عبارت است از مجموعه طرحها، تصمیمات، کارها، برخوردها و روابطی که در محیط اداره برخلاف خطمشی عمومی کشور و قوانین حاکم بر جریان امور اداری و اهداف منافع جامعه به وقوع می پیوندد و موجب تباهی منافع عمومی و بیهودگی اداره می شود. محققان فساد را به انواع گوناگون تقسیم بندی کردهاند از جمله،
الف - فساد فرد، اخذ رشوههای اندک از جانب کارکنان دولت برای رفع مشکلات اشاره دارد.
ب- فساد سازمان یافته، زمانی که بقای نظام ها به وجود فساد بستگی پیدا می کند و در این حالت سازمانها، مقررات و هنجارهای رفتاری با فساد تطبیق پیدا می کند.
ج - فساد بزرگ، هنگامی که مسئولان سطح بالای دولتی و سیاستمداران در قرار داد و طرحهای بزرگ که جنبه ملی دارند اعمال نظر میکنند و سودهای کلان به دست می آورند.
در همین راستا فساد اداری را به سه دسته تقسیم می کنند.
۱- فساد اداری سیاه، کاری که از نظر دولت و مردم منفور است و عامل آن باید تنبیه شود، مانند دریافت رشوه.
۲- فساد اداری خاکستری، کاری که از نظر دولت منفور است اما جامعه ممکن است نسبت به آن بی تفاوت باشد، مانند کوتاهی کارمند در اجرای قوانینی که بین مردم محبوبیتی ندارد.
۳- فساد اداری سفید، کاری که ظاهراً مخالف قانون است ولی اجرای آن از نظر دولت و مردم زیاد با اهمیت نیست مانند چشم پوشی از موارد نقض مقرراتی که در اثر تغییرات اجتماعی و فرهنگی، ضرورت خود را از دست دادهاند.
مصوبه ۱۲ گانه شهریورماه سال جاری دولت مبنی بر پیشگیری و مقابله با فساد اداری که شامل سرفصلهایی مانند شفافسازی، فرهنگ سازی، نظارت همگانی، متناسب سازی ساختار، شایسته گزینی، سهولت فرایندها، دولت الکترونیک، توسعه رویکرد زنجیره ارزش، حمایت از فعالیت سالم، تقویت اشراف و نظارت موثر و کارآمد، برخورد قاطع دقیق و موثراست که توسط رییس جمهور ابلاغ شده است.
آیا با ابلاغ دستورات فوق میتوان انتظار داشته باشیم واقعا مبارزه با فساد صورت میگیرد یا بر فرض کنار گذاشتن افراد فاسد، میتوانیم بگوییم مسله تمام شده است؟
آقای استاندار، آقای شهردار
تعویض افراد بنفش و جابجایی افراد و تغییر پُستها و یا اعلام افراد خاطی با خودکار قرمز راه حل کافی نیست، ضمن اجرایی کردن دستورات ۱۲گانه ابلاغیه مبارزه با فساد توسط رئیس جمهور بایستی به یک مسله توجه ویژه داشته باشید، یک نکته اساسی در این جا مغفول مانده است و آن نقش رسانهها در این امر است.
رسانههای جمعی به دلیل تخصص و ابزارهایی که در اختیار دارند میتوانند نقش مهمی در شفاف سازی اخبار و افشای فساد داشته باشند. رسالت رسانهها نظارت بر قدرت است که تمامی دستگاههای حاکمیتی اعم از قوای مجریه، قضاییه و مقننه را شامل میشود.
رسانهها میتوانند با نظارت و تذکر، کمک ارزشمندی برای افشای کج کاریها، ضعف، سوءاستفاده، کج رفتاری اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، مالی بانکی، مدیران و مسئولان داشته باشند. رسانهها سمت مردم هستند و در واقع سخنگو، زبان، چشم و گوش مردم به شمار میآیند. وظیفه و ماموریت اصلی رسانهها نظارت بر قدرت است. متاسفانه در اغلب رسانهها چنین چیزی به علت برخورد نظارتی شدید حاکمیتی مشاهده نمیشود و دایره خط قرمز فرضی آنان آنچنان کوچک است که جرات انتقاد و افشاگری به مقامات رده پایین را نیز ندارند.
عالیجنابان
بسیاری از راههای مبارزه با فساد را بستهایم، شفاف سازی را تشویش اذهان عمومی ندانیم، نظارت رسانهها را هوچیگری ندانیم، انعکاس گزارشات مردمی را سیاه نمایی تلقی نکنیم و راههای انعکاس و افشا را نبندیم.
همچنین با فشار بر رسانههای داخلی وعدم انعکاس به موقع اخبار، مردم به رسانههای خارجی و بیگانه رجوع میکنند؛(مسله گرانی بنزین وعدم انعکاس به موقع رسانهها و تحلیل آن مثال بارز این مدعاست که چه آثار وحشتناکی بر جامعه ماتحمیل کرد)
مفسدین کشور را به حال خود گذاشتن و اقدامات افشاگرانه و باز دارنده را محدود کردن میشود مصداق حکایت سعدی که در گلستان میفرماید
- مسکینی به سرما همی رفت، سگان در قفای وی افتادند،خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند، زمین یخ بسته بود، عاجز شد. گفت، این چه بد فعل مردمند سگ را گشادهاند و سنگ را بسته!