با تشکر از مسئولان بابت اطلاع رسانی از حال وخیم تالاب انزلی و محیط زیست گیلان؛

بَزک دوزک بی فایده است،توده ی بدخیم جراحی شود


۱۴۰۰/۱۰/۰۳ - ۱۸:۲۱ | کد خبر: ۱۷۶۸۳ چاپ

برای کشاورز گیلانی که سال‌هاست فقط وعده بهبود اوضاع شنیده، به این نتیجه رسیده که امنیت غذایی شعاری بیش نیست و بود و نبود خودش و زمینش برای مسئولان چیزی در حد هیچ است و سختی کارشان در حد امضای چند نامه برای واردات محصول است چه فرقی دارد که در زمین فروخته شده‌اش، صاحب ویلا با لهجه اصفهانی صحبت کند یا به عربی حرف بزند. او می‌خواهد با فروش زمینش، اطمینان حداقلی از تامین نان شبش و سرپناه برای فرزندانش داشته باشد

بَزک دوزک بی فایده است،توده ی بدخیم جراحی شود

اختصاصی کلانشهر/ فاطمه صابری: هشدار پشت هشدار،همه از اوضاع بدتر در آینده خبر دادند. تاکید کردند که اگر به وضعیت تالاب‌ انزلی و محیط زیست گیلان توجه نشود تا 15 سال آینده چیزی به نام تالاب بین‌المللی۲۰ هزارهکتاری و چند هزارساله بندر انزلی باقی نمی‌ماند. از اختصاص بودجه گفتند و تغییر کاربری زمین‌های کشاورزی والبته یادشان نرفت که فلاکت فعلی را به گردن مدیران پیش از خود هم بیاندازند.اینهمه، روز پنج‌شنبه در نشستی که به بررسی وضعیت تالاب‌های گیلان با محوریت تالاب انزلی اختصاص داشت،بیان شد.در این جمع از معاون وزیرتا استاندار و نماینده مجلس و مدیران استانی حضور داشتند.

تقریبا هیچ مدیری در این جمع نبود که سابقه کاری و مدیریت و مسئولیتش در سطح ملی و استانی کمتر از 20 سال باشد.از مردی که 13سال سابقه حضور در مجلس به عنوان قانون‌گذار دارد در این جلسه حضور داشت تا مدیر ارشدی که در رزومه‌اش وزارت و نمایندگی مجلس دیده می‌شود و چهره‌های محیط زیستی که دست کم بیش از دو دهه گذشته عنوان مدیر و کارشناس را یدک کشیده‌اند. پس اینکه گفته شود حاضران در جلسه صرفا وارث ویرانی‌های گذشته هستند،درست نیست. یعنی در واقع خودشان از دور یا نزدیک دستی بر آتش این خاکستر داشته‌اند.

این افراد که سال‌ها در سطوح مختلف عهده‌دار پست‌های مهمی هم بوده‌اند چه کرده‌اند که وضعیت محیط زیست گیلان به عنوان یکی از مهم‌ترین پاره‌های تَن ایران،بحران زده توصیف می‌شود؟چه کرده‌اند که هرروز درباره فروش زمین‌های کشاورزی که به طور مستقیم با امنیت غذایی جمعی ارتباط دارد وامصیبتا سر داده می‌شود؟

اظهارات گفته شده در این نشست برای فعالان محیط زیست کاملا آشناست. دست کم دو دهه است آن‌ها از خطراتی که محیط زیست گیلان را تهدید می‌کند گفته‌اند.از تالابی که بیشتر از آب، فاضلاب، رسوب و زباله و سَم دارد و عمقش در بعضی مناطق به بند انگشت رسیده است. از فاضلاب‌های خام سرریز بندرانزلی، رشت و شهرها و روستاهای اطراف گفته‌اند. از میلیاردها لیتر شیرابه زباله فریاد برآورده‌اند که از رودخانه‌های در حال نابودی راهی تالاب و دریاچه کاسپین می‌شود و زمین‌ و آب و محصولات گیلان را آلوده کرده و جان گیلانی‌ها را نشانه رفته است.

آن‌ها چند صد بار از وضعیت رودخانه‌های نابود شده زرجوب و گوهررود رشت گفته باشند خوب است؟ گفتند که وقتی رودخانه‌ها آلوده و خشک شوند تالاب را هم همراه خود خشک می‌کنند؛ سرچشمه آلوده و خشک شود زنجیره‌ای وحشتناک با خود همراه می‌کند. مانند همین موارد عیانش یعنی بی‌ماهی شدن دریای کاسپین که بیشتر از یک دهه است اگر شیلات، میلیونها بچه ماهی به آن سرازیر نکند، کاسپین امکان باروری ندارد. اما گویا مدیران و افرادی مانند آن‌ها علاقه‌ای به تحلیل‌هایی که در دل خود زنجیره‌وار مسائل را به هم مرتبط می‌کنند نداشته‌اند و یا تصور می‌کردند این حرف‌های سانتی مانتال‌مال عده‌ای روشنفکر و بیکار است.

شاید با خود فکر می‌کردند که مگر می‌شود در گیلان پُر از آب، رودی خشک شود؟ حیات تالابی به خطر بیافتد؟ زمین به جای آب شیرابه زباله پس بدهد؟جنگل تراشی، کچلی را به جان زیبایِ چند میلیون ساله در گیلان بیاندازد؟

وقتی در چنین جلساتی به صورت دقیق به سرچشمه آلودگی‌ها و دلایل خشک شدن تالاب انزلی اشاره نمی‌شود نباید انتظار داشت که نگاهشان به مساله تغییر کاربری زمین‌های کشاورزی و ویلاسازی‌ها در استان هم درست باشد.

تا وقتی مسئولان شرمسار نباشند که یکصد سال بعد از ایجاد شبکه اولیه فاضلاب در گیلان همچنان کمتر از 30 درصد از ۵۰ شهر گیلان تحت پوشش شبکه مدرن فاضلاب قرار دارند اوضاع بر همین منوال و بدتر خواهد بود. وقتی بدانیم که فاضلاب خانگی یا صنعتی و بیمارستانی اکثر مناطق گیلان یا در چاه‌های سنتی به زمین سرازیر می‌شود یا مستقیم وارد رودخانه‌های کوچک و بزرگ می‌شود و راهی تالاب انزلی و دریای کاسپین،نباید از خشک شدن تالاب انزلی متعجب شد.

می‌توان ازسهل‌انگاری مدیریتی گفت اما همان مدیران، مقصر اصلی را تحریم‌های بین‌المللی می‌دانند که هیچ طرحی در حوزه محیط زیست نتواند به موقع شروع و تمام شود. هر چه که هست فاضلاب و زباله‌های انبوه رها شده در گوشه و کنار جنگل و دریا و رودخانه‌ها به قاتلان بی رحم زندگی حال و آینده گیلان و گیلانیان تبدیل شده‌اند.
وقتی دو دهه از شروع پروژه‌ی ایجاد فاضلاب مدرن خبری از پیشرفت خاصی نیست، وقتی در شهرهای استان خبری از تمهیداتی برای جمع‌آوری زباله‌ها و کارخانه‌های مربوط به کمپوست و تصفیه شیرابه نیست نه تنها قلب تالاب معروف انزلی از حرکت باز می‌ماند که شرایط هرروز برای تالاب‌های سرخانکل، سیاه‌کِشیم،سیاه درویشان انزلی، تالاب بوجاق کیاشهر، تالاب امیرکلایه و سوستان لاهیجان، تالاب استیل و آق آستارا و تالاب جوکندان تالش، تالاب کیاکلایه و چاف لنگرود، تالاب عینک رشت و تالاب‌های کمتر شناخته شده اما مهم برای زیست بوم منطقه مانند سیاه‌رود رودبار، نرگستان صومعه‌سرا، کهنه‌گوراب و خطیب سراگوراب فومن سخت‌تر می‌شود و خطر نابودی، تهدید همیشگی آنهاست.
ویلا سازی

همین عدم توجه به زنجیره‌ی اصلی درباره هشدارهای مسئولانِ به ظاهر نگرانِ تغییر کاربری زمین‌های کشاورزی و ویلاسازی‌ها هم وجود دارد. حتی نماینده‌ی مجلسی که بعد از سوگند دیگر نماینده تمام مردم ایران شناخته می‌شود در همین جلسه با لحن نامناسبی از فروش زمین به «اعراب» انتقاد می‌کند هنوز درنیافته است که اکثر کشاورزانی که زمین‌هایشان را برای کاری غیر کشاورزی فروخته‌اند زخم‌های عمیقی در زندگی دارند و سال‌ها منتظر بهبود اوضاع مانده‌اند. برای کشاورزی که از وضعیت اقتصادی وحشتناک حاکم بر زندگی خود و فرزندانش عاصی است چه تفاوتی دارد که خریدار زمینش یک اصفهانی است یا تهرانی و شیرازی، بلوچ و ترک و یا عرب؟

اصلا در کدام قانون آمده که مردم ایران برای مهاجرت از شهری به شهر دیگر محدودیت دارند؟

مگر همین نمایند‌ه‌ای که در جلسه با لحنی توهین آمیز خواستار جلوگیری از فروش زمین به اعراب شده در مجلس قانونی برای سکونت افراد بر اساس آمایش سرزمینی مصوب کرده؟مگر به روستایی‌هایی که از روی ناچاری زمین‌هایشان را فروخته و خواهند فروخت گفته‌اند در این منطقه جمعیت نباید از 200 نفر بیشتر شود؟ مگر قانون مصوب داریم که فروشنده زمین به وارسی شناسنامه و قومیت خریدار بپردازد؟

برای کشاورز گیلانی که سال‌هاست فقط وعده بهبود اوضاع شنیده، به این نتیجه رسیده که امنیت غذایی شعاری بیش نیست و بود و نبود خودش و زمینش برای مسئولان چیزی در حد هیچ است و سختی کارشان در حد امضای چند نامه برای واردات محصول است چه فرقی دارد که در زمین فروخته شده‌اش، صاحب ویلا با لهجه اصفهانی صحبت کند یا به عربی حرف بزند. او می‌خواهد با فروش زمینش، اطمینان حداقلی از تامین نان شبش و سرپناه برای فرزندانش داشته باشد.او از خود سوال می‌کند چند نفر از کسانی که در فضای مجازی و حقیقی او و دیگرانی مثل او را سرزنش می‌کنند در حد تغییر ذائقه تلاش کرده‌اند مثلا چای گیلانی بنوشند یا در حد خود از محصولات تولیدی زمین‌های استان حمایت کنند؟  

همانقدر که حال محیط زیست گیلان نامناسب است حال کشاورزانش هم خوش نیست و با حرف‌درمانی‌های ارائه شده در این جلسات، هم نفس تازه‌ای به کشاورز و محیط زیست گیلان داده نمی‎‌شود. چون درد تالاب انزلی فقط پاکسازی سنبل آبی نیست، مشکل تالاب و دریای کاسپین از سرچشمه است که با بودجه‌هایی شبیه آنچه در لایحه 1401 آمده، هیچ اتفاقی جز بَزک دوزک کردن نمی‌افتد. تا وقتی برای کوه زباله‌های سرریز به دریاها و تالاب‌ها و جنگل‌ها راهی علمی پیدا نشود، این اعتبارات هم چیزی جز حیف و میل کردن منابع ملی نخواهد بود.
تا وقتی مسئولان به این باور نرسند که کشاورز گیلانی هم حق دارد اندازه‌ی زحماتش از زمینش برداشت کند و به زندگی بخور و نمیر راضی نباشد کشت‌زارها با هزار ترفند یا با کمک دهیار و عضو شورا یا بدون کمک آن‌ها، تغییر کاربری داده می‌شوند و هرروز از میزان کشت چای، برنج، بادام و دهها محصول دیگری‌ که در زمین‌های حاصلخیز گیلان به عمل می‌آید کم می‌شود.

شاید کشاورزان بواسطه جنس کارشان، مانند مسئولان لباس‌های شیک نپوشند و اتومبیل‌های خارجی سوار نشوند اما این دلیل نمی‌شود که درک آن‌ها از مفهوم حقوق اولیه هر انسان در زندگی کمتر از مسئولان باشد. تا وقتی معاش آن‌ها تامین نشود کشاورزان برای رسیدن به حداقلی‌ها مجبورند زمین کشاورزی‌شان که مانند پاره‌ای از تنشان است را بدون تفتیش قومی و قبیله‌ای خریدار به او بفروشند.