اخنصاصی پایگاه خبری کلانشهر: دکتر رضا علیزاده عضو هیأت علمی پژوهشکده گیلانشناسی دانشگاه گیلان در نشست مهاجرپذیری گیلان (چالش ها و فرصت ها) به بیان توضیحاتی پرداختند که در ادامه می خوانید:
او در آغاز به ارائه توضیحاتی پیرامون پژوهشکده گیلان شناسی پرداخت و گفت: پژوهشکده گیلانشناسی به عنوان تنها مجموعه استانشناسی کشور، زیر نظر وزارت علوم است که سیاستها و اهدافش پیگیری مسائلی است که در استان گیلان وجود دارد. بر این اساس برخی از اولویتها مطابق با نیازهایی است که پژوهشکده تشخیص میدهد و اقدام به پژوهش مینماید. در یک سال اخیر موضوع حاشیهنشینی جزء موضوعات مورد پژوهش در این مرکز بود. در این پژوهش چیزی که بسیار مورد توجه قرار گرفت بحث مهاجرت بود که براساس یافتهها میتوان گفت که تبدیل به هشدار شده و در آیندهای نزدیک تبدیل به بحران خواهد شد. در این بین کار علوم اجتماعی پیشبینی و هشدار در این خصوص است زیرا در بعضی مواقع، هنگام بحران، اولین انگشت اتهام به سمت جامعهشناسان و اندیشهورزان علوم اجتماعی است که چه کردهاند؟. در صورتیکه اگر در مطالب دقت کرده باشید همیشه فعالین این حوزه، هشدارها را از پیش دادهاند اما متاسفانه یا ارادهای نیست یا گوش شنوایی وجود ندارد که نظرات مغفول واقع میشوند. بحث در خصوص مهاجرت در گیلان به هیچ وجه نباید شائبه جدایی طلبی و یا مسائلی ازین دست را ایجاد کند، کما اینکه در جوامع پیشرفته ما شاهد آن هستیم که برای مهاجرتها برنامههای مختلفی پیشبینی شده که از این رخداد به عنوان یک پتانسیل استفاده شود و یا در صورت عدم تمایل شرایط مهاجران قابل کنترل باشد. اما علیالحساب درخصوص گیلان چون هیچ برنامه پیشرفتی در نظر گرفته نشده، بیشتر بازخوردها در این حوزه به شکل واکنش نمایان میشوند. برای مهاجرت هیچ برنامهای در گیلان فعلا تبدیل به مسئله نشده است اما جا دارد تا پیش از مسئله شدنش، با نگاهی آسیبشناسانه به آن نگریسته شود.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم به طرح مسئله در این بحث بپردازیم باید ابتدا با ارائه مفهومی از توسعه سخن را آغاز کنیم. توسعه در واقع مفهومی است با قدمتی 70ساله است که از ویژگیهای آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود :
تداومپذیری
کشاورزی پایدار
حفاظت از محیط زیست
رفع تبعیض
زندگی مناسب و مطلوب
اگر توسعه در جامعهای به نحو مطلوب اجرا نشود، منتج به بیعدالتی و نابرابری (توسعه نامتوازن) در استان رخ خواهد داد. اما از نشانههای توسعه نامتوازن میتوان به ناکارایی نظام برنامهریزی، مغفول ماندن آمایش سرزمینی، ضعف نظام بودجهبندی، تمرکزگرایی، نقصان در ساز و کار نهادی، انباشت قطبهای سرمایه که عملاً هم در سطح نهادی و هم در سطح استان کاملاً مشهود است، افزایش آسیبهای اجتماعی، افزایش حاشیهنشینی و افزایش مهاجرت، اشاره کرد.
تعداد برنامههای توسعه در ایران تا قبل انقلاب 5 برنامه بود که از سال 1327 شروع شد، دو برنامه اول 7ساله بود و بعد برنامههای 5 ساله را داشتیم که در سال 57 ناقص ماند. بعد از انقلاب تا کنون، 6 برنامه توسعه داشتهایم که از سال 67 اجرایی شدند. اگر به آمارها توجه کرده باشید، در صورتیکه استانهای ایران را به سه بخش برخوردار، نیمهبرخوردار و محروم تقسیم کنیم، در 30سال اخیر، گیلان جزء استانهای نیمه برخوردار بوده است.
این جامعه شناس گفت: در گیلان ما اشکال مختلف مهاجرت را داشتهایم. طی چهل سال اخیر بخشی از مهاجرتها را از بخش غربی کشور (عمدتاً از اردبیل و خلخال) به استان گیلان داشتهایم. خصوصاً مناطق 4و5 رشت که تمرکز مهاجران استان به شمار نمیرود وبخشی از این حاشیه نشینی در مناطق 4 و 5 (بالغ بر 25% جمعیت حاشیه نشین) در این مناطق متمرکز شدهاند. اما نوع دیگر مهاجرت، رفتن از روستاها و شهرهای کوچک به رشت است و سومین نوع مهاجرتهای اخیر در گیلان ، مهاجرت از جنوب و مرکز کشور به استان است که در ده ساله اخیر رواج یافته است. از بین این سه نوع مهاجرت، مدل سوم مهاجرت ازین جهت با بقیه متفاوت است که به صورت پراکنده در سطح مناطق شهری و روستایی استان دیده میشود در حالیکه تا پیش از این تمرکز مهاجران بر شهر رشت بود.
حال اگر بخواهیم این وضعیت را مورد بررسی قرار دهیم، وضعیت مهاجرت در استان گیلان طی سه دوره سالهای 1335، 1355و 1375 از نظر مهاجرپذیری در رتبههای 8، 9و 11 و از نظر مهاجرفرستی در رتبههای 4 ، 6 و 9 قرار داشت که عمدتاً این مهاجرفرستیها به استان تهران و به منظور تامین شغل مناسب انجام شده است. اما باید خاطرنشان شد که در دهه گذشته روند مهاجرت به گیلان تغییر یافته است.
بر اساس آمارهای رسمی کشور، بیشترین مهاجرتها طی سالهای 85 تا 90 از استان تهران به استانهای البرز، گیلان و مازندران، خراسانرضوی و مرکزی بود. بررسی استانهای کشور از نظر مهاجرپذیری و مهاجرفرستی نشان میدهد که به ترتیب استانهای البرز، تهران، اصفهان، گیلان و مازندران پنج استان عمده مهاجرپذیر در کشور و دارای بالاترین میزان خالص مهاجرت بودند.
اسامی استانهای خوزستان، کرمانشاه، لرستان، سیستان و بلوچستان و چهارمحال و بختیاری دارای کمترین میزان خالص مهاجرت و در رده استانهای مهاجرفرست در سالهای1385 تا 1390 به ثبت رسیده است.
بررسیهای میدانی از وضعیت فروش اراضی و حضور مهاجرین در استان گیلان که با کمک NGOها و از طریق مصاحبه و گفتگو با فروشندگان و بنگاهیها به دست آمده حاکی از آن است که وضعیت استان از حیث فروش زمین، حالت هشدار پیدار کرده است. برای مثال در سیاهکل از پنج روستا حدود 41% اراضی در دست 189مهاجری است که از این تعداد 12نفر ساکن منطقه و 177نفر غیر ساکنند که به طور فصلی رفت و آمد دارند و به منظور تفریح و گردش از این اراضی استفاده میکنند. اصالت این مهاجران عموماً اصفهانی، همدانی، یزدی و تهرانی است.
در فومن از تعداد هشت روستای مورد مطالعه 31% اراضی در اختیار 434 مهاجری است که از این تعداد 158 نفرشان ساکن منطقه و 276 نفر غیر ساکنند. اصالت مهاجران عموماً، اصفهانی، کرجی، شیرازی، یزدی، تهرانی، مازندرانی است.
در لنگرود از پنج روستا ، 28% ارضی که اصالت مهاجران عموماً اصفهانی، کرجی، شیرازی، یزدی، تهرانی، مشهدی است. در تالش از هشت روستا، 40% ارضی در اختیار 520 مهاجر است که 141 نفرشان ساکن و 379 نفر غیر ساکن و عموماً، اصفهانی، خوزستانی، کردستانی، تهرانی هستند. همچنین در انزلی از تعداد شش روستا 10% ارضی در اختیار 296 مهاجر است که ازین تعداد 118 نفر ساکن و 178نفر غیر ساکنند که عموماً کرجی، خوزستانی، یزدی، تهرانی، مشهد، اصفهانی، بندرعباسی هستند.
این روند در سنگر، رضوانشهر، املش، ماسال، رستمآباد، شفت و دیگر شهرستانهای استان گیلان نیز به همین ترتیب با فروش زمین با قیمتهای خیلی پایین و هجوم مهاجرین مواجه است.
در اینجا شاید این سوال مطرح شود که مگر این مسئله چه اشکالی میتواند داشته باشد؟ اما نکته اصلی اینجاست که مسئله ما بحث توسعه نامتوازنی است که در ایران رخ داده و حالا در شرایط اقلیمی، فرهنگی و اقتصادی در حال نمایش و بروز است.
علیزاده ادامه داد: از دلایل هجوم مهاجران میتوان به مشکلات اقلیمی و محیط زیست (خشکسالی، ریزگردها، گرمشدن زمین،تشنگی ایران) اشاره نمود. مثلا در جریان سیل اخیر نمیدانیم که چه تبعاتی قرار است دامنگیر گیلان شود و سیل مهاجرانی که شاید به این سمت هدایت شوند، مسئله دوم مسئله گرانی کلانشهرها(قیمت آپارتمان، مساکن و اجاره) است و مسئله سوم که بسیار هم حائز اهمیت است مسئله حفظ ارزش دارایی (افزایش قیمت کالاها و کاهش ارزش پول ایران) در خصوص این نکته باید خاطر نشان شد که ما در دولت دوم آقای احمدی نژاد و در دولت دوم آقای روحانی ما شاهد افزایش مهاجرت به گیلان بودیم. از مهمترین این مسائل کاهش ارزش پول ایران بود که مردم را به تبدیل پولشان با زمین و طلا و ارز و ... واداشت تا داراییشان را تثبیت کنند.
اما از طرف دیگر دلایل فروش زمینها میتوان به فقدان شغل و نرخ بیکاری بالا در روستا، فقدان امکانات رفاهی و بهداشتی، رشد دلالیگری و واسطهگری توسط بنگاهها و دهیاریها نسبت داد.
اما پیامدهای مهاجرت چه میتواند باشد؟
علیزاده در این باره گفت: استان گیلان از حیث تراکم جمعیتی جزء 3 استان اول کشور است و زمین در گیلان به دلایل مختلف، نقش استراتژیک دارد. هر گونه افزایش جمعیت در این استان می تواند مشکلات اساسی برای زیست شهروندان ایجاد کند.
در خصوص مشکلات محیط زیست به صورت علنی باید عنوان کرد که بر اساس آمارهای مستند، در روستاهای گیلان سرانه تولید زباله با شهرها برابری میکند. در خصوص دفع زباله رشت از سال 63تا کنون 1000تن زباله را در سراوان انباشت میکنند و اعلام شده است که وضعیت فوق بحرانی است. ما در رشت برای جمعیت دومیلیون و پانصد هزار نفری، 25 مرکز دفع زباله داریم. با افزایش این جمعیت این مراکز نیز افزایش مییابند. شیرابه این زبالهها به سفرههای زیرزمینی و رودخانههای استان منتقل میشود و وارد چرخه کشاورزی و تولیدات و دامی و ... استان میگردد. از طرفی دیگر از 30 بیمارستان در استان فقط 7بیمارستان تسویهخانه دارند و فاضلاب بقیه بیمارستانها وارد رودخانهها میشوند و بر آلودگی آبها میافزایند. تمام محصولات گیلان را آلوده میکند. در نتیجه با افزایش جمعیت ما شاهد افزایش انباشت زباله و شیوع انواع امراض خواهیم بود. از طرفی دیگر برداشتهای مکرر و بیحساب از جنگلها و کوهها و مراتع و افزایش ویلاسازی و آپارتمانها مناطق را با خطر سیل مواجه میکند.
مسئله دیگر از بین رفتن زمینهای کشاورزی است. به گفته مسئولان جهاد کشاورزی در 15ساله اخیر 20% از زمینهای کشاورزی ما کاهش پیدا کرده است. مقرون به صرفه نبودن کشاورزی، هزینههای تجهیز و نوسازی اراضی، مکانیزه شدن کشاورزی،کشاورزان را مجبور به فروش زمینها مینماید.
مسئله بعدی مبحث زیرساختهای نامناسب استان است. جادههای فوق العاده خطرناک، عدم وجود روشنایی کافی، تعداد زیاد موتورسوار، آمار بالای تصادفات در استان، عدم نصب گاردریل در جادهها،
در حوزه بیمارستانی هم کمبود 2000تخت برای جمعیت کنونی گیلان که با توجه به شرایط فعلی تا سقف 3برابر باید افزایش یابد، فقدان بیمارستان تخصصی در استان نیز از دیگر مشکلات زیرساختی بهشمار میآید.
خالی شدن روستاها از افراد بومی که یک بحث هویتی نیز از دیگر مسائل پیشروست. روستاییان پول حاصل از فروش زمینها را عموماً خرج خرید ماشین، ازدواج فرزندان، خرید خانه در حاشیة شهر نمودهاند. این مسئله باعث تخلیه روستاها از افراد بومی و اسکان افراد غیربومی در منطقه میشود.
بالا رفتن قیمت املاک و اراضی روستایی و هزینههای جاری زندگی شهروندان به این واسطه میشود.
تمام این مسائل منجر به شکل گیری احتمالی مباحث هویتی و قومیتی در میانمدت بین افراد بومی و مهاجرین میشود که مانند جریان ریختن زباله روی ماشین مسافر، درگیری بین مسافران و شهروندان و مسائل دیگر میشود که بازتابش در رسانههای اجتماعی مشهود است.
او در آخر افزود: این اتفاقها همان آلارمهایی است که به جامعه داده میشود تا متوجه بحرانی بودن این وضعیت بشود و درک کند که ظرفیت فعلی استان گیلان تحمل افزایش جمعیت را ندارد. اگر با همین اندازه زیرساخت و امکانات در خصوص ورود مهاجر به گیلان پیش رویم تمام مشکلات پیش گفته افزایش پیدا خواهد کرد. مهاجر فعلی تولیدکننده و نیروی کار نیست و به دلیل تعلق به گروه سنی بالا (30 سال به بالا)تنها مصرف کننده بهشمار میآید و مصرف کننده برای جامعه استان گیلان با شرایط فعلی مطلوب نخواهد بود.
نظر شما: