khanekhodro

گزارشی از جنایت هولناک مقابل چشمان پسر 6 ساله ؛

مرد کینه جو با تیراندازی همسر،مادرزن و خواهرزنش را کُشت


۱۴۰۰/۱۱/۰۹ - ۱۴:۱۲ | کد خبر: ۱۸۴۹۲ چاپ

دیدن پسر شش ساله‌اش بهترین بهانه بود. زنگ خانه را که زد، چند دقیقه‌ای پشت آیفون معطل شد. معلوم بود با هم جروبحث می‌کنند. پیروز میدان اما فرهاد بود و بالاخره در به رویش باز و وارد خانه شد. عقربه‌های ساعت، اوایل بامداد پنجشنبه هفتم بهمن را نشان می‌داد. مدتی پس از ورود او به خانه، ناگهان صدای شلیک چند گلوله، سکوت شب را پاره کرد. چند دقیقه بعد، فرهاد، هراسان از خانه بیرون آمد و فرار کرد.

مرد کینه  جو با تیراندازی همسر،مادرزن و خواهرزنش را کُشت
کلانشهر- «مگه تگزاسه؟!» این اولین واکنش بسیاری از اهالی همیشه بیدار فضای مجازی نسبت به قتل خانوادگی سه زن در شهرک پردیس کرمانشاه بود که در ساعات اولیه بامداد هفتم بهمن ماه امسال با سلاح کمری و به دست داماد خانواده به قتل رسیدند اما پاسخی برای آن نیافتند. قاتل پس از شلیک گلوله‌های متعدد به هر سه زن و در حالی‌که سالن خانه با خون آنان پوشیده شده بود، به‌سرعت از قتلگاه گریخت اما ساعاتی پس از ارتکاب قتل توسط پلیس کرمانشاه دستگیر شد و به قتل مادرزن، خواهرزن و همسر سابقش اعتراف کرد.
فرهاد، یکپارچه در آتش‌کینه می‌سوخت و به تنها چیزی که فکر می‌کرد، انتقام بود و انتقام. نگاهی به سلاح کمری‌اش را انداخت و تصمیم آخرش را گرفت. پاشنه کفش‌اش را ورکشید و به سمت خانه مادرزن سابقش که خاله‌اش هم بود راه افتاد. می‌دانست به‌آسانی به خانه راهش نمی‌دهد. باید بهانه‌ای دست‌وپا می‌کرد.
دیدن پسر شش ساله‌اش بهترین بهانه بود. زنگ خانه را که زد، چند دقیقه‌ای پشت آیفون معطل شد. معلوم بود با هم جروبحث می‌کنند. پیروز میدان اما فرهاد بود و بالاخره در به رویش باز و وارد خانه شد. عقربه‌های ساعت، اوایل بامداد پنجشنبه هفتم بهمن را نشان می‌داد. مدتی پس از ورود او به خانه، ناگهان صدای شلیک چند گلوله، سکوت شب را پاره کرد. چند دقیقه بعد، فرهاد، هراسان از خانه بیرون آمد و فرار کرد.
همسایه‌هایی که صدای شلیک را شنیده بودند، از خانه بیرون آمدند تا ببینند چه خبر است. ساعاتی بعد، صدای آژیر خودروی پلیس، در محله پیچید و ماموران وارد خانه‌ای شدند که از آن صدای تیراندازی بلند شده بود. معلوم بود خبرهایی است اما هنوز هیچ‌کس نمی‌دانست چه خبر است.

آفتاب که بالا آمد، شایعه و قضاوت یکی‌یکی پشت هم جان‌گرفت. جز یکی دو نفر، هیچ‌کس نمی‌دانست در آن بامداد مرگبار، چه بلایی بر سر ساکنان خانه نازل شده است.

یکی می‌گفت قاتل به‌دلیل گرفتن مهریه توسط همسر سابقش آنان را به قتل رساند، آن یکی ادعا می‌کرد مادرزن قاتل موافق ازدواج مجدد داماد سابق با دخترش بود اما همسر سابق قاتل و خواهرزنش مخالف ازدواج بودند، بعضی هم می‌گویند خرید و فروش سلاح در شهر عامل کشتار است.

نادر نقیبی، پسرخاله قاتل از مرگ ناگهانی اعضای خانواده‌اش شوکه است. او درباره علت قتل می‌گوید: همه کسانی‌که جان‌شان را از دست دادند، اعضای خانواده‌ام بودند.
رسمیه احمدی که حدود ۶۰ سال داشت خاله‌ام بود و سپیده و آزاده احمدی هم دخترخاله‌ام بودند.
قاتل هم پسرخاله‌ام بود. فرهاد اعتیاد داشت. وقتی او و دخترخاله‌ام سپیده با هم ازدواج کردند، فرهاد اعتیاد نداشت و کار ساختمانی انجام می‌داد، گچ‌کاری و سفیدکاری اما پس از آن شروع به مصرف مواد کرد. اعتیاد شدیدی داشت. بعد از اعتیاد با هم به شدت دچار مشکل شدند تا حدی که دیگر نمی‌توانستند با هم زندگی‌کنند و دخترخاله‌ام دو سال پس از ازدواج از او جدا شد.

بعد از آن هم حضانت پسرش را گرفت و رفت دنبال زندگی خودش. شرایط پسرخاله هم طوری نبود که دوباره به زندگی برگردند و اصلا بحث برگشتن دخترخاله‌ام مطرح نبود چون پسرخاله‌ام توان اداره کردن زندگی را نداشت و جدایی باعث شده بود از خانواده خاله‌ام کینه به دل بگیرد.
بعد از جدایی، پسرخاله‌ام همچنان درگیر اعتیاد خودش بود. یک‌بار به او پول دادم تا به کمپ ترک اعتیاد برود اما ۱۲ روز بعد دوباره بیرون آمد و دنبال مصرف مواد رفت.
اوضاع خوبی نداشت و حتی پدرومادرش او را از خانه بیرون کرده بودند. شب حادثه هم به قصد کشت به خانه خاله‌ام رفته بود. اگر قصد کشتن نداشت که سلاح تهیه نمی‌کرد.
وقتی فرهاد به در خانه خاله‌ام رسید به او گفت فردا به تهران می‌روم تا در کمپ ترک اعتیاد بستری شوم و بعد بروم سرکار. اول در را برایش باز نکردند. پسرخاله‌ام دوباره‌ گفت خاله در را باز کن، می‌خواهم پسرم را ببینم و بروم. خاله‌ام هم با فکر این‌که او می‌خواهد پسر شش ساله‌اش را ببیند، در را برایش باز کرد. آن شب خاله و دو دخترخاله‌ام در خانه بودند.

آخرین لحظات زندگی ۳ مقتول

در که باز شد، فرهاد با بطری آب هویجی که خریده بود وارد خانه شد و به اهل خانه گفت برای پسرش آب‌هویج خریده‌است. همه منتظر بودند او پس از خوردن آب هویج با پسرش از خانه خارج شود اما فرهاد نقشه شومی‌برای هر سه کشیده بود. ساعت حوالی 1:30 نیمه‌شب بود. فرهاد سه لیوان آماده کرد و داخل‌شان آب هویج ریخت. دور از چشم بقیه، داخل لیوان‌ها قرص خواب‌آور ریخت و به آنها داد تا بخورند. همزمان با پسرش هم مشغول بازی شد.

نادر ادامه می‌دهد: پسر شش ساله آنها متوجه سلاح شده و به خاله و مادر و مادربزرگش‌گفته بود پدرم اسلحه دارد اما هیچ‌یک حرف بچه را جدی نگرفته بودند. خاله و آزاده دختر‌خاله‌ام آب هویج را خوردند اما سپیده همسر سابقش نخورد. خاله و دختر‌خاله‌ام آزاده پس از خوردن آب هویج به خواب رفتند و پس از آن پسرخاله‌ام با اسلحه به آنها شلیک کرد. همسر سابقش با فرهاد درگیر شد که چند گلوله هم به او شلیک کرد. سالن خانه پر از خون شده بود و در تمام این لحظات، بچه شاهد جنایت بود. پسربچه که درکی از اوضاع نداشت، گوشی را برداشت و به برادرم زنگ زد و گفت بابایم به خانه آمد و با مادرم دعوا کرد و بعد هم سر همه را شکست، نمی‌دانست هر سه به قتل رسیده‌اند.

آن‌طور که یکی دیگر از اعضای خانواده سه مقتول به خبرنگار می‌گوید، پس از قتل، سپیده همسر سابق قاتل هنوز نیمه‌جان بود. او در آخرین لحظات زندگی‌اش به برادر خودش زنگ زد و اسم فرهاد را برد و گفت او با سلاح به سمت همه ما شلیک کرد و مادر را هم کشته است. بعد هم زن جوان جان داد. قاتل پابه فرار گذاشت اما خیلی طول نکشید که توسط پلیس دستگیر شد.

انگیزه قاتل چه بود؟

سردار علی‌اکبر جاویدان، فرمانده انتظامی استان کرمانشاه در مورد قتل سه نفر در شهرک پردیس کرمانشاه گفت: در تحقیقات ابتدایی پلیس مشخص شد قاتل به‌عنوان مهمان وارد منزل شده‌است.
او نیمه‌های شب در اقدامی جنون‌آمیز به‌وسیله کلت، همسر سابق ۳۱ ساله، مادر همسر و خواهر همسر ۳۵ ساله خود را به قتل رساند. موضوع تاسفبار این حادثه دردناک، حضور پسربچه شش ساله در زمان وقوع جنایت در منزل بود که پس از شلیک‌ها و فرار پدرش، با اجساد غرق در خون مادر، مادربزرگ و خاله‌اش روبه‌رو بود.
با تکمیل تحقیقات و انجام اقدامات اطلاعاتی، ماموران موفق به شناسایی مخفیگاه وی در یکی از محلات حاشیه‌ای کرمانشاه شدند. قاتل حوالی ساعت ۸ صبح روز پنجشنبه و در کمتر از چهار ساعت از وقوع جنایت هولناک توسط پلیس دستگیر شد و پس از اعتراف به قتل، انگیزه خود را کینه و نفرت از آنها اعلام کرد. تحقیقات تکمیلی پلیس برای مشخص شدن علت و انگیزه این حادثه  دردناک همچنان ادامه دارد.



نویسنده: لیلا حسین زاده