ادعای عجیب متهم به قتل؛

ارواح جان همسرم را گرفتند


۱۴۰۰/۱۲/۲۵ - ۱۱:۱۱ | کد خبر: ۱۹۷۳۸ چاپ

«ارواح به زندگی همسرم پایان دادند و جانش را گرفتند» این ادعای عجیب مردی 53ساله است که به اتهام قتل همسرش دستگیر شده و پسرش نیز شهادت داده که وی در درگیری جان مادرش را گرفته است.

ارواح جان همسرم را گرفتند
کلانشهر :  ساعت 23:30یکشنبه به قاضی محمد وهابی، کشیک جنایی تهران خبر رسید زنی در خانه‌اش در یکی از محله‌های تهران به قتل رسیده است. جسد این زن در قسمت نشیمن افتاده بود و به‌نظر می‌رسید که وی بر اثر ضربه‌ای که به سرش وارد شده جان باخته است.
همسر او درحالی‌که بسیار دستپاچه بود به قاضی جنایی گفت: برای خرید از خانه بیرون رفته بودم. پس از آن به دیدن یکی از دوستانم رفتم و شب وقتی به خانه برگشتم با پیکر نیمه‌جان همسرم مواجه شدم.
او حالش خوب نبود و نمی‌توانست به درستی نفس بکشد. خیلی ترسیدم و به اورژانس زنگ زدم اما وقتی اورژانس رسید و همسرم را معاینه کرد در اوج ناباوری گفتند که او فوت شده است.
اظهارات این مرد عجیب بود و تیم جنایی در مرحله بعد به سراغ فرزندان این زوج رفت تا به تحقیق از آنها بپردازد. پسر کوچکتر خانواده که 5ساله بود دچار شوک سنگینی شده بود و نمی‌توانست صحبت کند.
پسر بزرگ‌تر اما عنوان کرد که پدرش جان مادرش را گرفته است. این پسر 17ساله گفت: من داخل حمام بودم که ناگهان صدای جر و بحث پدر و مادرم را شنیدم.
وقتی بیرون آمدم آنها همچنان با یکدیگر درگیر بودند. دیگر این مسئله برایم عادی شده بود چون پدر و مادرم مدت‌ها می‌شد که با هم اختلاف داشتند و مدام با یکدیگر دعوا می‌کردند.
اما شب حادثه ناگهان پدرم با تبلت ضربه‌ای به سر مادرم کوبید و او از هوش رفت. بعد درحالی‌که ترسیده بود به اورژانس زنگ زد و من گمان نمی‌کردم که مادرم را از دست بدهم.
در این شرایط جسد زن با دستور بازپرس جنایی تهران به پزشکی قانونی انتقال یافت و شوهر او بازداشت شد.
از سوی دیگر مأموران در تحقیق از همسایه‌ها متوجه وجود اختلاف میان این زوج شدند.
همسایه‌ها می‌گفتند که این زن و شوهر مدام با یکدیگر درگیری داشتند و حتی روز حادثه هم صدای دعوای آنها را شنیده بودند. در این شرایط متهم در اختیار اداره دهم آگاهی تهران قرار گرفته و تحقیقات از او ادامه دارد.

انکار عجیب

مرد 53ساله با وجود اینکه پسرش شهادت داده که او قاتل است، اما به شکل عجیبی قتل را انکار می‌کند و می‌گوید قاتلان دو روح هستند که همیشه با همسرش زندگی می‌کردند.

همسایه‌ها و پسرت می‌گویند که مدام با همسرت درگیری داشتی اختلافاتتان بر سر چه مسائلی بود؟

نه اشتباه گفته‌اند. رابطه ما بد نبود و اختلافی نداشتیم. همان دعواهای زن و شوهری بود که معمولا در زندگی هر زوجی ممکن است رخ بدهد. همان اختلاف‌سلیقه‌هایی که بین هر زن و شوهری وجود دارد.

پس چرا جان همسرت را گرفتی؟

من او را نکشتم. آن شب از خانه بیرون رفتم تا مرغ بخرم. بعد از خرید حتی به دیدن دوستم هم رفتم و وقتی به خانه برگشتم دیدم همسرم کبود شده و نمی‌تواند به خوبی نفس بکشد. هیچ حرفی هم نمی‌زد و فورا با اورژانس تماس گرفتم.

پس چرا پسرت می‌گوید تو با تبلت ضربه‌ای به سر همسرت زدی؟

همسر من مدتی می‌شد که با دو روح در خانه زندگی می‌کرد به‌نظرم قاتلانش همان ارواحی باشند که او را اذیت می‌کردند!

ارواح؟!

باور نمی‌کنید؟! همسر من مدت‌ها می‌شد 2 مرد را به‌صورت روح می‌دید. حال روحی‌اش اصلا خوب نبود و مدام با آن 2 روح درگیری داشت در نهایت هم گمان می‌کنم همانها باعث مرگ همسرم شدند.

چطور این ادعای عجیب را مطرح می‌کنی؟

داستانش مفصل است. راستش من و خواهرم چند سال قبل بر سر یک ملک دچار اختلافات مالی شده بودیم. همین مسئله باعث شده بود تا خواهرم و خواهرزاده‌هایم مدام ما را تهدید کنند و همسرم نیز دچار استرس و تنش‌های شدیدی شده بود. بر سر کوچکترین مسئله‌ای عصبانی می‌شد و استرس می‌گرفت تا اینکه فردی یک رمال را به او معرفی کرد. به‌منظور درمان استرس و تنش‌هایش نزد رمال رفت. تقریبا از 2 سال قبل تاکنون بیش از 20بار به سراغ رمال رفت و هر بار کارهای مختلفی انجام می‌داد اما نه‌تنها حالش خوب نشد بلکه بدتر هم شد. کم‌کم آن دو روح را می‌دید که اذیتش می‌کردند.

چرا برای درمان همسرت اقدامی انجام ندادی؟

اجازه نمی‌داد. خودش نزد رمال رفت و او هم گفت که احتمالا آن 2 مرد که به شکل روح می‌بینی از طرف خانواده خواهر من باشند. همسرم می‌گفت رمال گفته که خانواده خواهرم او را طلسم و جادو کرده‌اند. من مطمئنم که همین مسئله باعث مرگ همسرم شده و این ماجرا کار ارواح بوده است چون من بیگناهم و هیچ ضربه‌ای به همسرم نزده‌ام.

نظر شما:

security code