با نگاهی به عکس ۱۲۰ ساله از رشت؛

بلایی که «ما» بر سر معماری و شهرسازی گیلان آورده ایم


۱۴۰۱/۰۱/۰۸ - ۱۲:۰۸ | کد خبر: ۲۰۰۲۱ چاپ

کمتر کوچه و خیابانی فرعی و حتی اصلی در شهرهای بزرگ ما حتی دارای یک ردیف مشخص و قابل توجه درخت است! در مورد کوچه‌های بزرگ و کوچک این شهرها صحبتی نمی‌توان کرد. بیابانهای مملو از آسفالت و بتن! در بهشت سبز ِ ایران

بلایی که «ما» بر سر معماری و شهرسازی گیلان آورده ایم
اختصاصی کلانشهر: نیما فرید مجتهدی-پرده اول؛ تصویر مربوط به دهه‌ی 1280 شمسی است. دوره‌ی ناصرالدین شاه قاجار، یعنی چیزی حدود 120 سال پیش. تصویر گویای چند عنصر مشخص است. نظم و تمیزی قابلِ توجه در بطن تصویر اولین چیزی است که به نظر می‌آید. ردیفی از درختان نارنج یا لیمو، هم‌اندازه و هم نوع‌ و همچنین سازگار با شرایط آب‌وهوایی گیلان و حتی به نوعی، بیانگر شرایط اکولوژیک گیلان، یکی‌از وجوه مشخص این تصویر است. ساختمان‌های با ابعاد به نسبه یکسان با معماری هم‌ساز با شرایط آب‌وهوایی گیلان، برگرفته از معماری با ویژگی‌های ایرانی-اسلامی با تمامی ویژگی‌های ساخت‌و‌ساز با منشاء معماری گیلان. استفاده از مصالح بوم‌آورد نیز از دیگر ویژگی‌های این فضا‌ی زیستی است که در تصویر مشخص است. دیوارهای شکل گرفته از خشت و نی. بدون شک در آن برهه‌ی زمانی بلدیه یا شهردای و قوانین مرتبط در زمینه شهرسازی و معماری که مردم ملزم به اجرای آن باشند وجود نداشته ‌است و عموماً نیز حداقل به داوری تاریخ، الزامی بر تطبیق شرایط الگوهای معماری با شرایط آب‌وهوایی و یا معماری بومی هم در کار نبوده‌ است.

 نکته دیگری که اشاره به آن خالی از لطف نیست، نگاه تیره و تاری است که هم اندیشمندان و هم مردم ایران عمدتاً به دوره‌ی قاجار داشته‌اند که بخشی از این نگاه‌ جز بَلبشو و عدم قانون‌مندی و سقوط بسیاری از ارزش‌های اقتصادی و اجتماعی نیست.  نتیجه اینکه در نبود قوانین شهرسازی و همچنین الزام به عمل به آن، تصویری پیش‌رو، نشان‌دهنده‌ی نظمی منطقی و زیبایی‌شناسانه در معماری منازل، زیباسازی شهری و همچنین بافت شهری است. که طبیعتاً با توجه به موارد ذکر شده در زمینه عدم وجود قوانین مرتبط با این مسائل، این دقت نظر و نظم و زیبایی به عملکرد مردم در آن زمان برمی‌گشت.

دوباره به عکس نگاه کنید، تصویری مربوط به مردم همین سرزمین در 120 سال قبل. یعنی دو نسل قبل ‌از نسل امروزین ما. از آن زمان تاکنون، در طول تاریخ صد ساله اخیر اتفاقات زیادی در کشور افتاده است. رخدادهای چون چندین انقلاب و تطور و تغییر اندیشه میان مردم و تغییر نگرش و نوع حکمرانی میان نظام‌های موجود. از دیدگاه تاریخی نیز تاریخ‌نگاران اشاراتی به دوره‌های مختلف روشن‌فکری و ورود تجدد در ایران از میانه دوره‌ی قاجار تا به امروز کرده‌اند. طبیعتاً با ظهور دوره‌های تجدد و آشنایی با فرهنگ و علوم جدید، حوزه‌هایی چون جغرافیایی شهری، شهرسازی، معماری نیز وارد نظام فکری مردم ایران و ساختار و نظام اداری و علمی کشور شده‌است. خلاصه کلام شیوه زندگی نوین جهان‌شمول که ساختارهای زندگی اجتماعی و اقتصادی مردمان ایران را در نوردید. جالب اینکه استان گیلان هم در همین برهه تاریخی به‌عنوانِ دروازه تمدن نوین نامیده شده ‌است.

پرده دوم؛ اما بیایم وضعیت امروز شهرهای مهم گیلان را حداقل با این تصویر به جا مانده از دوره‌ی قاجار مقایسه کنیم. برای تصویر فعلی از جایگاه معماری و بافت شهری موجود فعلی امروزینِ ما، نگاهی به شرایط خیابان‌ها و کوچه‌های شهرهای بندرانزلی، لاهیجان یا رشت بیاندازیم، به‌عنوانِ شهرهای با قدمت قابلِ توجه هم در تاریخ گیلان و هم تاریخ شهرسازی ایران. با ادعای فرهنگ محوری و دروازه تمدن و هر صفت نکویی که در زمینه به آن معروفیم و یا به آن می‌بالیم.

شهرهای بدون درخت

کمتر کوچه و خیابانی فرعی و حتی اصلی در شهرهای بزرگ ما حتی دارای یک ردیف مشخص و قابل توجه درخت است! در مورد کوچه‌های بزرگ و کوچک این شهرها صحبتی نمی‌توان کرد. بیابانهای مملو از آسفالت و بتن! در  بهشت سبز ِ ایران. علی‌رغم اهمیت بسیار زیاد درخت به‌عنوانِ یک عنصر کلیدی در طراحی منظر شهری‌ و اهمیت به‌سزای آن در تلطیف و زیبایی مبلمان شهری. محدود کردن اهمیت درخت تنها به مباحث زیباییی شناسی اجافی عظیم است حداقل در زمینه کارکرد و کالا و خدماتی که این ارگانیسم به فضایی شهری می‌دهد. اهمیت فوق‌العاده درخت در زمینه پاکیزگی هوای شهری، جذب دی اکسید کربن و تولید اکسیژن، جلوگیری از تشکیل جزیره گرمایی شهری و حتی به دام انداختن گردوخاک و آلودگی‌های دیگر دارد.

معماری آشفته و بی قاعده

شرایط آشفته و بی قاعده موجود را در معماری و بافت شهری امروزین گیلان نیز می‌توان به شکل مشخص دید. وجود آپارتمان‌های بلندمرتبه در کوچه‌های تنگ، وجود انواع معماری و تزئین ساختمان به نحله‌های فرهنگی-معماری مختلف از غرب تا شرق دور، نبود بافت شهری متناسب با اصول زیست‌محیطی، آب‌وهوایی و عمرانی، نفوذ بی‌ضابطه کاربرهای تجاری و خدماتی به عمق مناطقی با کاربری مسکونی و... . در این میان پدیده‌های جالب توجه‌ای هم در شهرهای بزرگ استان چون رشت وجود دارد که در خور توجه است. پدیده تیربرق‌های سرگردان که امروزه در میانه بسیاری از کوچه‌ها و خیابان‌های شهرهای چون رشت دیده می‌شود.

فارغ از مثال‌های ذکر شده و مطالب بیان نشده که امروزه برای هر شهروندی فارغ از تخصص به آن آگاه است، بیایم یک مثال عینی بزنیم.


بلایی که بر سر شهر کوهپایه‌ای لاهیجان آمده است


خیابان کاشف شرقی لاهیجان میان بنای تاریخی کاشف‌السلطنه لاهیجان یا همان موزه چای و مجسمه او یا میدان کاشف‌. یکی از مناطق مرفه و زیبای لاهیجان و البته گردشگری. بنابراین مکانی است که حداقل بسیاری از مردم گیلان آن را می‌شناسند. مکانی که تا چندی پیش یادمان و یادگاری از شهر کوهپایه‌ای لاهیجان بود و از آن حداقل نمایی از رشته‌کوه زیبای شیطان‌کوه لاهیجان و بخش‌هایی از شهر قابل دیدن بود. آن ‌چیزی که در چند سال اخیر بر این مکان رفت چه بوده؟ ساخت بناهای مرتفع در اطراف بنای تاریخی و ثبت شده موزه ملی چای یکی از اولین اختلال‌ها در منظر شهری و هویت تاریخی شهری. زایش بناهای به اندازه سازه موجود در محدوده و حریم ثبتی اثری ملی!! نه تنها در اینجا به این بنای تاریخی، گردشگری هیچ رحمی نشده است. بلکه در خیابان‌ روبه‌روی ایستگاه تحقیقات گل و گیاهان زینتی لاهیجان و در حاشیه آن بلندمرتبه‌سازی‌های بی‌ملاحظه به گونه‌ای بوده که تمامی نما  و چشم انداز شهری و طبیعی لاهیجان که به عنوان منظر شهری شهر گردشگری لاهیجان بود را متاثر کرده است و دیگر نمی‌توان منظره‌ای کوهپایه‌های لاهیجان را از آن دید.

کدامین منطق شهری و برنامه توسعه‌ای چنین غفلتی را تبیین می‌کند! گذری بر خیابان‌ها و کوچه‌های این شهر ملغمه‌ای از اتفاقات ناگواری است که پرداخت به آن موضوع این یادداشت نیست.  پرده دوم، تاکیدی بود بر آنچه که امروزه هست و ما می‌دانیم و خود در شکل‌گیری آن به جد فعال بوده‌ایم.

 

 سقوطی در ارزش‌مداری یا گرایش به بی‌ذوقی

پرده سوم؛ تمامی رویدادهای تاریخ اخیر ایران بر مردمی رفته است که «مای» امروز این سرزمین را شکل داده ‌است. ما، جامعه امروزین ایران است. سخن اصلی این یادداشت نه نقدی بر خلاء قانونی و احیاناً دور زدن قانون و حتی حاکمیت بی‌قانونی نبوده است. هدف به چالش کشیدن این دولت و آن دولت و احیاناً واکاوی ساختار فساد هم نیست.

 درست یا غلط، سیاست‌ها و شیوه‌نامه‌های زیادی در عرصه شهرسازی در قوانین و آیین‌نامه‌های کشور وجود دارد.

روی سخن من با خودمان است. اگر وجود معماری و ساخت شهری دوران مورد اشاره در آن عکس را نمادی از نقش مردم و برآمده از آن بدانیم که غیر از این نیست آن هم در دوره‌ای که عموماً معیارهای قانونی وجود نداشت  و شرایط فعلی خود را بدون وجود قانون تصور کنیم. کدامین عنصر منجر به چنین نزولی در عملکرد ما در شکل‌دهی به محیط‌زیست شهری‌مان شده‌ است.

 سقوطی در ارزش‌مداری یا گرایش به بی‌ذوقی یا حرص و آزی که به آن گرفتاریم. ما تغییر کرده‌ایم بدون شک، اما احتمالاً مردمان بهتری نشده‌ایم. اگر مردمان عادی را نتوان به‌دلیل تمامی گرفتاری‌های اقتصادی و اجتماعی که درگیر آن هستند را در ساخت مسکن و معماری آن مقصر ندانست.

1 (8).jpeg
وقتی تفاوتی بین بالا و پایین شهر نیست

روی سخن را باید با نخبگان و فرهیختگان دانست که اتفاقاً در بخش‌هایی مشخص مردمان مرفه فعلی ایران را تشکیل می‌دهند. گذری به بسیاری‌از خیابان‌هایی مناطق مرفه‌نشین شهر نشان می‌دهد که اگر در برخی مناطق شهر –مناطق پایین شهر- جبر مادی زمینه‌ساز گریز از قانون و آشفتگی نظم شهری است و این جبر را می‌توان دلیلی بر رفع مسئولیت دانست، متاسفانه عمق طمع در بطن جامعه به اندازه‌ای است که از هیچ فرصتی در جهت رسیدن به منافع شخصی دریغ نمی‌کنیم. در هرصورت، فساد موجود در روابط اداری-اقتصادی جامعه دو گزینه جذاب برای پوشش دادن به تنزل اخلاقی امروزین ما را فراهم آورده است.

 یکی راه‌های دور زدن قانون و دیگری، واگذاری مسئولیت این گریز از قانون به مراجع دولتی و گردن نگرفتن بار اخلاقی آن است. در نهایت امر رسیدن به سطح مطلوبی از رفاه و توسعه پایدار عزمی بزرگ در میان تک‌تک ما می‌خواهد نه پاس دادن مشکلات موجود در جامعه هم به آن دیگری که گاهی دولت است، گاهی همسایه و... پاک کردن صورت مسئله.

باشد که روزی از خودخواری دست بردایم.


*دکترای آب‌وهواشناسی