khanekhodro

2 دختر نوجوانی که با نقشه مادر،بی پدر شدند؛

اعتراف زن جوان به قتل شوهرش با میله آهنی


۱۴۰۱/۰۱/۲۵ - ۱۵:۱۸ | کد خبر: ۲۰۵۸۷ چاپ

زنی که مرداد سال گذشته همسرش را به قتل رسانده و جنایت را به گردن مردی آشنا انداخته بود، بعد از گذشت 8ماه اسرار جنایت را فاش کرد و باعث شد مرد آشنا از اتهام قتل تبرئه و آزاد شود.

اعتراف زن جوان به قتل شوهرش با میله آهنی
کلانشهر: در یکی از روزهای مرداد سال1400 گزارش قتل یک مرد به قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی تهران اعلام شد. مقتول، مردی میانسال و سرایدار شرکتی در شمال غرب پایتخت بود که بر اثر ضربه‌ای به سرش زخمی شده و پس از 3روز در بیمارستان جان باخته بود. اولین فردی که مأموران به تحقیق از او پرداختند، همسر مقتول بود.

این زن گفت: من و همسرم سرایدار شرکت هستیم و او اغلب شب‌ها در اتاق خودش به تنهایی می‌خوابید. من هم به همراه 2دختر نوجوانم در اتاق دیگر می‌خوابیدم. شب حادثه همه ما خواب بودیم که نیمه‌های شب با شنیدن صدای فریاد همسرم از خواب پریدم.

او داد می‌زد: «دزد، دزد». صدای شوهرم از داخل محوطه ساختمان شنیده می‌شد؛ درست مقابل در ورودی. سراسیمه از اتاق سرایداری بیرون رفتم و لحظاتی بعد با پیکر غرق در خون شوهرم مواجه شدم. او از ناحیه سر زخمی شده بود، اما من ضارب را ندیدم. به‌نظر می‌رسید پیش از رسیدن من، فرار کرده بود.

بازداشت 3مظنون

همسر مقتول در حالی چنین ادعایی مطرح می‌کرد که مأموران پس از بررسی دوربین‌های مداربسته متوجه ورود فرد ناشناسی به داخل ساختمان شرکت نشدند. از سوی دیگر تحقیقات نشان می‌داد که مقتول و همسرش از مدت‌ها قبل با یکدیگر دچار اختلاف شده بودند و مدام با هم درگیری داشتند. همه شواهد نشان می‌داد که همسر مقتول راز قتل شوهرش را می‌داند و با داستان‌سرایی سعی در گمراه کردن تیم تحقیق داشته است. در این شرایط دستور بازداشت این زن صادر شد و اگرچه در ابتدا اصرار داشت که شوهرش قربانی سرقت مرگبار شده است، اما در نهایت اعتراف کرد که راز قتل او را می‌داند.

این زن گفت: من و شوهرم اختلافات زیادی با یکدیگر داشتیم. شرکتی که ما سرایدار آنجا بودیم، 2نگهبان داشت که من گاهی با آنها درددل می‌کردم. تا اینکه یکی از آنها به نام حجت وقتی از بدرفتاری‌های شوهرم شنید، به من گفت که قصد دارد جان او را بگیرد. بعد هم وعده داد که وقتی شوهرم را به قتل رساند، با من ازدواج می‌کند و زندگی خوبی برای من و دخترانم می‌سازد.

زن جوان ادامه داد: من مخالفت کردم، چون نمی‌خواستم فرزندانم یتیم شوند، اما حجت تصمیمش جدی بود تا اینکه شب حادثه با صدای درگیری شوهرم و حجت از خواب پریدم. وقتی بالای سر آنها رفتم متوجه شدم که حجت با ضربات میله آهنی به سر همسرم جانش را گرفته است. بعد از این ماجرا او از من خواست تا قاتل خیالی به پلیس معرفی کنم و به دروغ به مأموران بگویم که سارقانی وارد ساختمان شده و قصد سرقت از شرکت را داشتند که شوهرم در جدال با آنها کشته شده است. من هم از ترسم حقیقت را بازگو نکردم، اما حالا دچار عذاب وجدان شده وتصمیم گرفته‌ام حقایق را بیان کرده و قاتل اصلی را معرفی کنم. گفته‌های این زن کافی بود تا حجت بازداشت شود، اما او منکر قتل شد و گفت ادعای تازه این زن همانند اعترافات قبلی‌اش، داستان‌سرایی است.

وی گفت: میترا و شوهرش سرایدار شرکت بودند و با هم اختلافات زیادی داشتند. این زن اخیرا از مشکلات زندگی‌اش با من صحبت می‌کرد و من سعی می‌کردم او را آرام کنم؛ همچنین تشویقش می‌کردم تا به زندگی‌اش در کنار شوهرش ادامه بدهد چون همسر او مرد خوبی بود و وی را می‌شناختم. تا اینکه شنیدم او به قتل رسیده است.

اظهارات حجت در حالی بیان می‌شد که دومین نگهبان شرکت که مردی به نام علی بود نیز در تحقیقات پلیسی به مأموران گفت: من به حجت مشکوک هستم. این اواخر متوجه رابطه او با همسر مقتول شده بودم و مطمئن هستم که وی سرایدار شرکت را به قتل رسانده تا بتواند با همسرش ازدواج کند. با دستور بازپرس پرونده، همسر مقتول به همراه 2نگهبان شرکت بازداشت شدند.

چرا که احتمال می‌رفت عامل جنایت یکی از آنها باشد. آنها به بازداشتگاه اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شدند تا اینکه پس از گذشت 8ماه، میترا، همسر مقتول اسرار جنایت را فاش کرد. او گفت: قاتل کسی جز من نیست. وی ادامه داد: علی(یکی از نگهبانان شرکت) مرا اغفال کرد و به‌دلیل اختلافاتی که با شوهرم داشتم خواست که وی را به قتل برسانم و جنایت را به گردن نگهبان دیگر بیندازم.

با اعترافات این زن، حجت(نگهبان دیگر شرکت) که بی‌گناه بود آزاد شد و بازپرس جنایی تهران برای همسر مقتول به اتهام مباشرت در قتل عمدی و برای علی(نگهبان شرکت) به اتهام معاونت در قتل عمدی قرار قانونی صادر کرد و تحقیقات از آنها ادامه دارد. این در حالی است که پدر و مادر مقتول نیز با حضور در دادسرای جنایی تهران، برای عروسشان درخواست قصاص کرده‌اند.‌