قبض 1/5 میلیونی برای جواب نامه شهرداری

چه مُخی داشت کارمند اداره آب


۱۴۰۱/۰۳/۱۸ - ۱۵:۵۹ | کد خبر: ۲۲۳۴۱ چاپ

نگاهی به راننده کرد و گفت آقا نگهدار؛ماشینم را بغل اداره آب پارک کردم. کیف پول و کارت بانکی هم داخل ماشین است

چه مُخی داشت کارمند اداره آب
اختصاصی کلانشهر :رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است که در اتومبیل(ماشین)می‌گذرد و چهارشنبه هر هفته به قلم این نویسنده در کلانشهر منتشر می‌شود.(بیشتر بخوانید)

آقا اداره آب پیاده می‌شم.

راننده ترمز کرد و خانم مسن با گفتن پیر شی پسرم پیاده شد.مردی حدود ۵۰ ساله که با خودش مشغول حرف زدن بود جلوی ماشین نشست. انگار متوجه نشده بود سوار تاکسی شده است و داشت به صحبت با خودش ادامه می‌داد.

خدایی چی مخی داشت راننده از داخل آینه نگاهی به من انداخت، رو کرد به مسافر بغل دستیش و پرسید با کی هستی؟

مسافر که انگار تازه متوجه شده بود در داخل ماشین است نگاهی به راننده کرد و برگشت نگاهی هم به من کرد سعی کرد حالت نشستن خود را جوری تغییر بدهد که بتواند همزمان من و راننده را ببیند.

هنوز داشت با عصبانیت حرف می‌زد - آخر من می‌خواهم بدانم چطور این مسأله می‌تواند به ذهن یک نفر برسد؟

راننده گفت ما هنوز نمی‌دانیم مسأله چیست.

مسافر، دستی به صورتش کشید و مکثی کرد و ادامه داد: من بساز بفروش هستم؛ ساختمان را ساختم و تمام کردم برای گرفتن پایان کار به شهرداری رفتم. شهرداری یک نامه به من داد و گفت برو از اداره آب جواب نامه را بگیر و بیاور. آمدم اینجا برایم یک قبضه یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومانی نوشتند. می‌پرسم این پول چیست که باید بدهم می‌گوید برای اینکه جواب نامه شهرداری را بدهیم این پول را باید پرداخت کنید می‌گویم پرداخت می‌کنم شما بگویید این پول بابت چیست؟

از من پرسید چقدر طول کشید ساختمان را ساختید و تمام کردید؟

گفتم حدود دو سال.

پرسید در این مدت چند کامیون شن و ماسه مصرف کردید؟

گفتم دقیق نمی‌دانم، حدود ۵۰ تا کامیون.

گفت خب این شن و ماسه که در داخل کوچه ریخته‌اید تا در ساختمان استفاده کنید مقداری از آن شن و ماسه از طریق سوراخ‌های دریچه اگو به داخل فاضلاب می‌ریزد. گفتم خب.

گفت خب به جمالت وقتی این شن و ماسه داخل فاضلاب می‌ریزد ما می‌آییم آن را تمیز می‌کنیم این پول بابت تمیز کردن اون ماسه‌هایی است که از داخل سوراخ دریچه اگو وارد فاضلاب می‌شود.

گفتم چطور این مبلغ را محاسبه می‌کنید. گفت بر اساس مقدار بَرِ ساختمان شما که در پرونده شما موجود است و بازدید اولیه که از ساختمان داشته‌ایم تعداد دریچه‌ها مشخص است با توجه به تعداد آن‌ها و بَر ساختمان این مبلغ را محاسبه می‌کنیم.

گفتم فاضلاب کوچه‌ها را که معمولاً شهرداری تمیز می‌کند شما چرا این مبلغ را می‌گیرید؟

گفت هم شهرداری تمیز می‌کند هم اداره ما این کار را انجام می‌دهد. دیگر سؤالی ندارید؟! گفتم سؤال نه، ولی خواهش می‌کنم یک قبض ۵۰۰ هزار تومانی دیگر برایم بنویسید!

پرسید قبض برای چه؟ گفتم جایزه آدمی که این فکر به ذهنش رسیده و به اداره گفته از این محل یک پولی از مردم بگیرید و بعد جواب نامه را بدهید. خداییش این مخ را باید تشویق کرد.

گفت احتیاج به تشویق ندارد از بابت همین کار دارد حقوق می‌گیرد شما برو بانک، قبض خودت را پرداخت کن، تا بتوانی جواب نامه‌ات را بگیری.

خداییش چه مخی داشت آن مرد.

گفتم حالا از کجا می‌دانی مرد بود؟ نگاهی به من کرد و گفت راست می‌گویید شاید هم زن باشد.

هر چه هست من دیوانه این مخ شده‌ام. راننده خنده‌ای کرد و گفت خداییش من هم مایلم‌ یه قبض بدهد من هم پرداخت کنم تا بتوانم این مخ را ببینم.

پرسیدم شما دیگر چرا؟ گفت من همیشه باید حداقل نیم ساعت‌ ایستگاه منتظر بمانم تا نوبت من شود و مسافر بزنم. یک فکری بکند پول این نیم ساعت‌ها که در طول روز می‌شود دو یا سه ساعت را یک جوری از شما مسافران بگیرم. بلند خندید و ادامه داد واقعاً که چه مخی دارد.

مردی که جلو نشسته بود گفت من اصلاً چرا سوار تاکسی شدم. گفتم قرار است بروی بانک و قبض یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومانی را پرداخت کنید تا جواب نامه شهرداری را بگیرید.

نگاهی به راننده کرد و گفت آقا نگهدار؛ماشینم را بغل اداره آب پارک کردم. کیف پول و کارت بانکی هم داخل ماشین است.

پیاده شد و این جیب آن جیب کرد و گفت ببخشید پول همراهم نیست شماره کارت بده کرایه را برایت بریزم.

راننده خندید و گفت اشکالی ندارد وقتی جواب را گرفتی به آن مخ بگو یکی فکری هم برای معطلی ‌ایستگاه ما بکند چه جوری پولش را از مسافران بگیرم. برو پدرجان کرایه نمی‌خواهد.

راننده حرکت کرد و زیر لب گفت خداییش چه مخی دارند بعضی‌ها!

*کارگردان تاتر

 

از خمام تا رشت به دنبال هم صحبتی و شطرنج
تلفن، بهانه ای برای حرف نزدن
خنده های سرخوشانه تا آج بیشه رشت بابت آزمایش پرماجرای آقاجان
اَبجی خَمَس داد!

نظر شما:

security code