روایت یک بداهه پردازی در جاده لاهیجان؛

برای آبدارچی هم بازی بُرد بُرد بود؟


۱۴۰۱/۰۳/۲۵ - ۱۵:۴۴ | کد خبر: ۲۲۵۹۵ چاپ

 بعد از تمام شدن جلسه دوباره برایم چای آورد من هم برای اینکه از دلش در بیاورم یک تراول صدهزار تومانی بهش دادم. بعد از جلسه یه نادر گفتم ببخشید آن لحظه ناچار شدم تو رو دعوا کنم. خوشحال گفت اشکال ندارد از این به بعد توی جلسات دوسه بار چای می‌آورم، هوای شما را دارم تا شما راحت باشید.

برای آبدارچی هم بازی بُرد بُرد بود؟
اختصاصی کلانشهر: رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است که در اتومبیل(ماشین)می‌گذرد و چهارشنبه هر هفته به قلم این نویسنده در کلانشهر منتشر می‌شود.(بیشتر بخوانید)

کنار خیابان منتظر ماشین بودم. ماشین شاسی بلند مشکی ترمز کرد. راننده گفت تا لاهیجان می‌روم. گفتم پس من تا کوچصفهان مزاحم شما می‌شوم. گفت بفرمایید. سوار شدم. گفت کمربندتان را لطفاً ببندید.

گفتم ممنون از اینکه سوارم کردید.

گفت سلامت باشید. من معمولاً در رفت و آمد بین شهری مواقعی که تنها هستم یک نفر رو سوار می‌کنم تا هم صحبت بشویم.

پرسیدم چه طوری آدم‌ها را انتخاب می‌کنید؟

گفت گزینش خاصی ندارم. تصادفی، شاید هم شانسی.

پرسیدم حالا بیشتر شنونده هستید یا گوینده؟

نگاه دقیق‌تری به من کرد و گفت بستگی به طرف مقابل دارد. بعضی وقت‌ها هم ارتباطی بین ما برقرار نمی‌شود و دونفری موسیقی گوش می‌دهیم.

گفتم برای شروع صحبت معمولاً از وضعیت آب و هوا شروع می‌کنید.

خندید و گفت معمولاً آره. بعد هم شغل طرف مقابل و بررسی جوانب مختلف آن ادامه پیدا می‌کند. خلاصه این کار باعث می‌شود مسیر کوتاه به نظر بیاید،خوب شما کارتان چیه؟

گفتم یکی از کار‌های من تدریسِ و الان دارم از سر کلاس می‌آم.

پرسید چی درس می‌دهید؟ گفتم بازیگری تاتر.

گفت پس امروز بخت با من یار است. رشته‌ی جالبیه. خوب تعریف کنید چه چیز‌هایی یاد می‌دهید.

گفتم معمولاً چند مدرس در کلاس‌ها تدریس دارند. کلاس کارگاه نمایش و بداهه پردازی بر عهده من است.

گفت خیلی جالب شد بداهه پردازی یعنی بدون هیچ نوشته‌ای باید بازی کنند؟

گفتم آره خود بداهه پردازی انواع مختلف دارد.

پرسید مثل چی؟

گفتم مثلاً بداهه بر اساس دیالوگ،بداهه بر اساس حرکت، بداهه بر اساس ‌اشیا، بداهه براساس موقعیت. بداهه بر اساس رفع مانع.

گفت خیلی تخصصی شد. می‌شود یکیش رو بیشتر توضیح بدهید.

گفتم کدام یکی را دوست دارید بگویم. گفت همین آخری، بداهه براساس مانع. گفتم براساس رفع مانع.

گفت خوب چه جوری است؟

گفتم معمولاً اول یک داستان کوتاه به هنرجو می‌گویم که در آن یک مانع و یا مشکل برای او به وجود می‌آید و بازیگر باید با خلاقیت خودش این مشکل و یا مانع برطرف کند.

 مثلاً می‌گوییم شما احتیاج به دستشویی رفتن دارید و با عجله به در خانه رسیدید. می‌دانید در این ساعت کسی در خانه نیست به محض رسیدن به در خانه می‌فهمید کلید خانه‌تان را گم کرده‌اید، حالا چیکار می‌کنید باید از این قسمت به بعد را بداهه‌سازی کند.

پرسید خوب بعد چی می‌شود؟ گفتم هنرجویان کلاس هر کدام به نوبت می‌آیند و بقیه داستان را با توجه به خلاقیت خودشان ادامه می‌دهند باید نشان بدهند در چنین مواقعی چطور مشکل پیش آمده را حل می‌کند.

 بلند خندید.

پرسیدم چی شد کجایش خنده دار بود؟ باز هم خندید و گفت خیلی جالبه پس من هم کلی خلاقیت در جلسه به خرج دادم بازهم خندید.

گفتم موضوع چی بود گفت هیچی، چیز تعریفی نبود.

گفتم این طوری نمی‌شود، کارما طوری است که باید دیالوگ برقرار کنیم یعنی هر دونفر باهم حرف بزنیم. نه اینکه فقط مونولوگ باشد و من تنهایی حرف بزنم و شما شنونده باشید.

خنده‌ای کرد و گفت باشد خودتان خواستید. باز هم خندید به زور خنده‌هایش را کنترل کرد و گفت دیروز جلسه‌ای توی شرکت داشتیم من کارم تولید قطعات خودرو است چند تا مشتری از تهران آمده بودند برای انعقاد قرارداد.

 وسط جلسه نادر، آبدارچی ما چایی آورد.می‌خواستم بلند شوم شکلات را تعارف کنم در همین لحظه ببخشید یک باد معده از من خارج شد نگاهی به افراد جلسه کردم دیدم خیلی وضعیت بدی شده است بلند سر نادر داد زدم؛ خجالت نمی‌کشی؟ خودت را کنترل کن و برو پنجره را باز کن و سریع برو بیرون.

یعنی اون موقع فقط این کار به ذهن من رسید که نادر را به عنوان خاطی معرفی کنم.

 باز هم خندید. خلاصه مشکل را حل کردم. خوب بود؟ گفتم آره این هم یک جور بداهه‌سازی بود. نادر بیچاره اعتراض نکرد؟

بلند خندید و گفت نه، بعد از تمام شدن جلسه دوباره برایم چای آورد من هم برای اینکه از دلش در بیاورم یک تراول صدهزار تومانی بهش دادم. بعد از جلسه یه نادر گفتم ببخشید آن لحظه ناچار شدم تو رو دعوا کنم. خوشحال گفت اشکال ندارد از این به بعد توی جلسات دوسه بار چای می‌آورم هوای شما را دارم تا شما راحت باشید. من همه جوره در خدمتم. به این می‌گویند برد برد مگه نه؟

گفتم برد برای شما و نادر؟ گفت هر دو طرف راضی بودیم دیگر. گفتم فقط می‌ماند افراد حاضر در جلسه. آن‌ها فقط بوی بد نصیبشان شد و شاید هم احساس بد از این رضایت دو طرفه شما.

باید به همه جوانب نگاه کرد.

گفت حق با شماست راستی اسم بداهه پردازی که من انجام دادم چی بود؟ گفتم بداهه بر اساس رفع مشکل و مانع.

*کارگردان تاتر

بحث داغ بیمه تکمیلی در تاکسی میدان فرهنگ رشت
از بیمه ی «ماتحت» تا بیمه حواس پرتی و سکته
از خمام تا رشت به دنبال هم صحبتی و شطرنج
تلفن، بهانه ای برای حرف نزدن
خنده های سرخوشانه تا آج بیشه رشت بابت آزمایش پرماجرای آقاجان
اَبجی خَمَس داد!

نظر شما:

security code