زمان شاه همه چیز ارزان بود؟

چه کسانی به کنسرت «هایده» در آمفی تئاتر اداره برق چهارراه میکائیل رشت رفتند؟


۱۴۰۱/۰۶/۰۹ - ۰۹:۵۰ | کد خبر: ۲۵۳۱۰ چاپ

اون موقع پدر بزرگ شما با حقوق یک ماه نمی‌توانست یک بلیت کنسرت بخرد ولی الان اگر حقوق کارمند اداره برق را 10میلیون تومان در نظر بگیریم می‌تواند حداقل پنجاه تا بلیت کنسرت بخرد!راننده گفت شما دو نفر دست به یکی کردید می‌خواهید مرا دیوانه کنید!

چه کسانی به کنسرت «هایده» در آمفی تئاتر اداره برق چهارراه میکائیل رشت رفتند؟
اختصاصی کلانشهر : رضا حقی*- "ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است که در اتومبیل (ماشین) می‌گذرد و چهارشنبه هر هفته به قلم این نویسنده در کلانشهر منتشر می‌شود.(بیشتر بخوانید)

جوانی حدود ۲۰ ساله با ‌سازی در دست سوار صندلی عقب تاکسی شد و به راننده گفت کرایه دو نفر را حساب کنید.

راننده با لبخندی از آینه او را نگاه کرد و گفت فعلا که بازار شما خوب است سه نفر عقب را حساب کن راحت بشین و سازت را هم روی صندلی بگذار.

جوان گفت باشد. سه نفر حساب کنید. ولی گفتین بازار ما خوب است متوجه نشدم کرونا دو سال ما را خانه نشین کرد.

راننده گفت اشکال ندارد جبران می‌کنید خدا بده برکت بلیت کنسرت موسیقی از ۲۰۰ هزار تومان کمتر نداریم.روکرد به من و پرسید داریم؟

گفتم آره، ۱۲۰ تا ۱۵۰ هم داریم. ولی در تهران تا۷۰۰ هزار تومان هم رسیده است.

راننده گفت دیدی، باز هم ناشکری؟ جوان گفت ناشکر که نیستم ولی این قیمت بلیت کنسرت موسیقی در ایران در حال حاضر یعنی تقریباً مردم نیمه رایگان دارند کنسرت می‌بینند.

راننده دیگر طاقت نیاورد از آینه مسافر را نگاه کند برگشت و رو به جوان گفت پسرِ خوب! این قیمت یعنی من اگر بخواهم با زن و بچه‌ام بیایم کنسرت شما را ببینم باید دو روز هیچ خرجی دیگری نداشته باشم و فقط بلیت شما را بخرم.

جوان گفت موسیقی و تئاتر در همه جای دنیا جزء هنر‌های گران است و معمولاً همه مردم نمی‌توانند به راحتی به دیدن این برنامه‌ها بروند.

پرسیدم قبل از انقلاب هم همین طوری بوده است؟ بلیت کنسرت گران بود؟ جوان خندید و گفت اصلاً قابل مقایسه نیست.

پرسیدم یعنی خیلی فرق می‌کرد؟

راننده گفت نه آقا جان! زمان شاه همه چیز ارزان بود!

جوان ادامه داد و گفت: پدربزرگم که کارمند اداره برق بود تعریف می‌کرد سال ۵۵ «هایده» اومده بود رشت، باشگاه برق برای اجرای کنسرت موسیقی.

راننده گفت باشگاه برق کجاست؟

جوان گفت همین آمفی تئاتر اداره برق چهارراه میکائیل رشت، یک درِ دیگرهم از داخل خیابان چهارراه پورسینا به چله خانه دارد باشگاه برق آنجاست.

راننده با تعجب گفت تا به حال نشنیده بودم خوب بلیت کنسرت چند بود؟ جوان گفت هزار تومان.

راننده گفت دیدی چی ارزان بود.

جوان خندید و گفت پدر بزرگم می‌گوید اون موقع حقوق ماهیانه آنان ۸۰۰ تومان بوده و از کارمندان کسی نمی‌توانست بلیت کنسرت بخرد. فقط مدیرعامل آنان رفته بود و تعدادی از بازاری‌ها و دکترا و پولدار‌های آن زمان می‌توانستند بلیت کنسرت بخرند. مردم عادی کسی نمی‌توانست کنسرت برود.

گفتم پس با این اوصاف الان در ایران کنسرت نیمه رایگان نیست تقریباً رایگان است!؟

اون موقع پدر بزرگ شما با حقوق یک ماه نمی‌توانست یک بلیت کنسرت بخرد ولی الان اگر حقوق کارمند اداره برق را ده میلیون تومان در نظر بگیریم می‌تواند حداقل پنجاه تا بلیت کنسرت بخرد!

راننده گفت شما دو نفر دست به یکی کردید می‌خواهید مرا دیوانه کنید!!

گفتم عدد و رقم اینطوری می‌گوید. راننده گفت یعنی الان ما در ارزانی مطلق هستیم؟! خدایا مُردیم از خوشی. به داد ما برس!

گفتم شما می‌توانی این مسأله را با پدر بزرگ خودت چک کنی. راننده گفت من هم باید بروم از پدربزرگم بپرسم کرایه تاکسی آن زمان نفری چقدر بوده است. پرسیدم مگر شما شغل پدربزرگ را ادامه دادید؟

خندید و گفت نه؛می‌خواهم مظنه‌ی کرایه تاکسی آن زمان را از او بپرسم ببینم به قول شما با چند روز دنده زدن، یک راننده تاکسی می‌توانست بلیت کنسرت بخرد.

رو کرد به جوان و گفت حالا ما باید چه کار بکنیم ازصدای ساز شما محروم هستیم. جوان خندید و گفت چرا محروم، همه چی راه حل دارد. از کیفش یک سی دی در آورد و به راننده گفت حالا که به صدای ساز علاقه دارید این هم کادوی من به شما قابل ندارد. خواننده سی دی را گرفت گفت ممنون، خدایا این خوشی‌ها را از ما نگیر.

*کارگردان تاتر