ناگهان تعدادی از روستاهای گیلان پرجمعیت شدند. موضوعی که مسئولان وقت از آن به عنوان «مهاجرت معکوس» و دستاورد عظیم خود یاد میکردند. آنها به گونهای وانمود میکردند که گویا کشاورزی در گیلان آنقدر پررونق شده که فرزندان ساکنان روستا به سرزمین مادری خود بازگشته تا جو خیس کرده و برنج نشا کنند، یا باغات رها شدهی چای را آباد کنند و زمینهای بادام را شخم بزنند و درختان زیتون را هرس کنند و نهال فندق بکارند.
طی سالهای اخیر مشکل کم آبی، علاوه بر چند شهر، گریبان تعدادی از روستاهای گیلان را هم گرفته است. شاید باورکردنی نباشد که ساکنان تعدادی از روستاهای گیلان که اغلب در دل جنگلهای چند میلیون ساله هیرکانی و یا در جوار ییلاقات و یا روستاهای جلگهای پُرآب زندگی میکنند با واژه کم آبی آشنا باشند.
حدود دو دهه قبل گفته میشد که تعدادی از روستاهای گیلان در آستانه خالی شدن از سَکنه است. چون جوانها از روستاها مهاجرت میکردند و سالمندان باقی میماندند. آنهم در جغرافیایی که جمعیت شهریاش کمتر از روستایی بود حالا به فاصله کمی معادله برعکس شده بود. بویژه آنکه جوانان گیلانی هم در مقایسه با دیگر مناطق ایران تمایل زیادی به فرزندآوری نداشتند. تبعات این موضوع متروکه شدن تعدای از مدارس روستاها به دلیل کاهش عجیب جمعیت و بیتوجهی به حفظ و ارتقای زیرساختها و امکانات اولیه زندگی بود.
هنوز بحث های گردشگری و بوم گردی هم جایگاهی در نظام مدیریتی کشور نداشت و مسئولان مستقر در شهرها برای بهبود وضعیت روستاها نقشهی خاصی نداشتند.
طی سالهای گذشته اما داستان به طرز عجیب دیگری تغییر کرد؛ ناگهان تعدادی از روستاهای گیلان پرجمعیت شدند. موضوعی که مسئولان وقت از آن به عنوان «مهاجرت معکوس» و دستاورد عظیم خود یاد میکردند. آنها به گونهای وانمود میکردند که گویا کشاورزی در گیلان آنقدر پررونق شده که فرزندان ساکنان روستا به سرزمین مادری خود بازگشته تا جو خیس کرده و برنج نشا کنند، یا باغات رها شدهی چای را آباد کنند و زمینهای بادام را شخم بزنند و درختان زیتون را هرس کنند و نهال فندق بکارند.
واقعیت این بود که اکثر ساکنان روستاهای گیلان بعد از آن موجِ مهاجرت، «گیلانی» نبودند. البته آنها ایرانی بودند اما اکثریتشان شهرنشینانی بودند که سررشتهای از کشاورزی در گیلان نداشتند و اساسا این موضوع دغدغهشان نبود. آنها با خرید چند متر زمین دوست داشتند تکهای از گیلانِ زیبا تبدیل به «خانهی دوم» و گذریشان شود.
مسئولان گیلان اما حدود یک دهه بعد متوجه موضوع شدند و دیگر «بازگشت معکوس» به عنوان دستاورد مطرح نشد.
برای افزایش جمعیت ناگهانی روستایی اما خبری از تغییر متناسب زیرساختها نبود. نه لولهکشیهای آب تغییر کرد و نه شبکه برق تقویت شد و نه خبری از امکانات دیگر بود.
در کنار صاحبان ویلاها و خانه دومیها، فرزندان شماری از ساکنان روستاهای گیلان هم در زمینهای خانوادگیشان خانههای کوچک و بزرگ بنا کرده و چند روزِ هفته در آن سکونت دارند. اما زندگی روزمرهی آنها در شهر میگذرد.
این تحولات ظاهرا به چشم مسئولان و تصمیم گیران نمیآید. کسانی که با سهل انگاری در زمینه مدیریت بخش کشاورزی و کاهش درآمد کشاورزان به معیشت آنها بی توجهی کردند تا شماری از آنها مجبور شوند برای ادامه گذران زندگی خود و فرزندانشان زمینهای کشاورزیشان را بفروشند. نبود قوانین بازدارنده هم مزید بر علت شد تا اجازه ساخت و سازهای بی حساب و تغییر کاربری زمینهای کشاورزی صادر شود.
در این بین گوشی هم برای شنیدن فریادهای کم آبی ساکنان همیشگی روستاها و نه «خانه دومی»ها نیست.
کسانی که نسل اندرنسل ساکن همین روستاها بودهاند اما حالا در ساعات مختلف شبانه روز یا آب جیرهبندی شده دارند و یا غیربهداشتی. حتی توزیع آب با تانکر را هم برایشان عادی کردهاند. شاید برای ساکنان دیگر نقاط ایران عجیب باشد که چگونه ساکنان گیلانِ پرباران به چنین سرنوشتی دچار شدهاند. پاسخ این سوال پیچیده نیست چون بی توجهی به تغییرات آب و هوایی و برهم زدن توازن جمعیت و مصرف بی رویه آبهای زیرزمینی و البته عدم نوسازی زیرساختها و جلوگیری از هدررفت میلیونها لیتر آب باران در همه جای دنیا چنین تبعاتی دارد.
نظر شما:
فروش زمین به قیمت مناسب یا فروشِ ارزان زمینهای کشاورزی
کارگروه بازنگری در رای عدم صدور پروانه برای زمین های فاقد سند تشکیل می شود
بارش کم سابقه تگرگ در لاهیجان