مردم و هنرمندان تئاتر، سینما و تلویزیون برای وداع با داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر به پهنه رودکی آمدند تا او و همسرش را بدرقه کنند.
جمعی از مردم و هنرمندانی چون مسعود کیمیایی، بهمن فرمانآرا، احمدرضا درویش، فرهاد اصلانی، محمد مهدی عسگرپور، همایون ارشادی، داریوش فرهنگ، مسعود کرامتی، همایون ارشادی، محمد علی نجفی، حبیب دهقاننسب، مانی حقیقی،مازیار میری، هانیه توسلی، محمدرضا دلپاک، ابوالحسن داودی، مرتضی شایسته، همایون اسعدیان، مسعود اطیابی، علی مصفا، حسن پورشیرازی، غزل شاکری، محسن امیریوسفی محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی و حبیب ایلبیگی معاون اداره نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، آمدند تا برای آخرین بار با خالق هامون، گاو و اجارهنشینها وداع کنند و او و یار دیرینش وحیده محمدیفر را به خانه ابدی در قطعه هنرمندان مشایعت کنند؛ مونا مهرجویی فرزند این کارگردان هم در مراسم حاضر شده است.
مراسم با قرائت آیاتی از قرآن کریم آغاز شد و سپس بهرام رادان به عنوان مجری برنامه روی صحنه آمد.
پیکرهای داریوش مهرجویی و همسرش همراه با حزن و اندوه و روی دستان شاگردان و بازیگرانی همچون امین حیایی وارد مراسم شد.
حاضران علیه قاتلان این دو هنرمند شعار میدادند که در ادامه مراسم بهرام رادان به عنوان مجری، از حاضران خواست تا بگذارند تشییع با آرامش پیش برود.
بعد از ورود پیکرهای این دو هنرمند فرهاد آییش روی صحنه آمد و گفت: علی نصیریان خارج از کشور است و نتوانست در این مراسم باشد، اما پیامی را ارسال کرد.
در این پیام آمده : «در غرب این خبر تکان دهنده بود، در بیماری با فکر و خیالات به سر میبرم، مهرت بر دلم است. از اولین کار خلاقانه تو در کنارت بودم افسوس که امروز در کنارت نیستم تا در آخرین سفر در کنارت باشم و تابوتت را به دوش کشم. ای مهر فرزانه این چه روزگاری است که اشک و خون از آسمان میبارد.»
در ادامه بهرام رادان از مسعود کیمیایی خواست تا درباره مهرجویی بگوید اما او به دلیل مشکلات جسمانیاش نمیتوانست روی صحنه حاضر شود و در پایین صحنه به بیان سخنانی پرداخت، اما به دلیل شعار حاضران در مراسم بیاناتش را کوتاه کرد. او به این جمله بسنده کرد و گفت: نمیتوانم هیچ چیزی بگویم درباره او و رفتنش از این جهان بگویم، درود بر همه.
سپس بهمن فرمانآرا پشت تریبون حاضر شد و گفت: داریوش جان قرار نبود این ملاقات اینچنین باشد، ما کجا زندگی میکنیم؟ یکی از بزرگترین فیلمسازان این مملکت باید سلاخی شود؟ من با داریوش سال 66 هر 2 به ایران بازگشتیم، او به سمت فلسفه رفت و من به سمت کارگردانی سینما رفتم. با هم دوست بودیم، رفیق بودیم و روزها و شبهای زیادی را گذراندیم، هیچ نمیشود گفت. داریوش باید تنها در کنار همسرش سلاخی شود؟ ما داریم کجا زندگی میکنیم؟ من حرف زیادی نمیزنم. دل ما شکسته است، همه چیز بد است آیا قرار است هر هفته برای رفتن کسی اینجا جمع شویم؟ داریوش حقش بیش از اینها بود.
متهم اصلی قتل داریوش مهرجویی و همسرش: ماهی ۴۰ میلیون درآمد داشتم؛ چرا باید آنها را می کشتم؟