کلانشهر: آیسان و سعید 6 ماه قبل با هم ازدواج کردند و حالا کارشان به جدایی کشیده‌ است.آیسان با بیان اینکه می‌دانم با من ازدواج کرد تا بتواند آن دختر را فراموش کند از دلایل  تصمیمش برای طلاق می‌گوید.

*هنوز تازه عروس هستی. چرا می‌خواهی جدا شوی؟

سعید دروغ‌های بزرگی به من گفته. نمی‌توانم با مردی که خیانت می‌کند، زندگی کنم.

*همسرت خیانت کرده ‌است؟

او به دروغ به من گفت دختری را که قبلا دوست داشت، فراموش کرده و تصمیم گرفته با من ازدواج کند؛ اما هنوز عکس‌های آن دختر را در گوشی‌اش نگه داشته ‌است.

*پس چرا با تو ازدواج کرد؟

من هم همین سوال را پرسیدم و دوباره به دروغ گفت من را دوست دارد؛ اما می‌دانم با من ازدواج کرد تا بتواند آن دختر را فراموش کند. من حاضر نیستم چنین زندگی را تحمل کنم.

*خانواده‌ات می‌دانند چرا می‌خواهی جدا شوی؟

گفتم که نتوانستیم با هم کنار بیاییم. خجالت کشیدم بگویم فکر شوهرم هنوز پیش عشق سابقش است. من دختر زشت و بدتیپ و بی‌خانواده‌ای نیستم. تحصیل‌کرده هستم. شغل خوب دارم و به اندازه خودم جذابیت دارم. سعید با این کارش همه وجود من را نابود کرد.

*سعید از تو نخواسته بمانی؟

چندبار گفت بمان همه چیز را درست می‌کنم؛ اما دوست ندارم دو سال بعد که خاطراتی با هم ساختیم مجبور به جدایی شوم. آن زمان برایم سخت‌تر است.

*شغلت چیست؟

طراح داخلی ساختمان هستم و درآمد خوبی دارم. زندگی خوبی هم دارم حتی اگر تا آخر عمر مجبور باشم تنها زندگی کنم حاضر نیستم با مردی که عاشق دختر دیگری است در یک خانه باشم.

*نمی‌خواهی فرصت دوباره به خودتان بدهید؟

سعید در این جدایی با من همراهی کرد. او هم از این جدایی ناراحت نیست. البته در ظاهر می‌گوید دوست ندارد من بروم.