فُک کاسپین، راهزنانِ هنرمند؟!


۱۴۰۳/۰۱/۲۷ - ۱۱:۰۳ | کد خبر: ۴۳۰۴۸ چاپ

این یادداشت پیرامونِ مجسمه‌ای از فُک کاسپین است که در محوطه مارلیک رودبار پیدا شده‌ است. البته نه از کاوش‌های معروفِ دکتر نگهبان. اما با توجه به مراحل کشف، می‌توان آنرا از همان مجموعه دانست. مجموعۀ مجسمه‌های کشف شده از مارلیک جزء شاهکارهای آثار به دست آمده از این منطقه است که به شکل‌های گوناگون و عموماً به شکل انسان و حیوان توسط هنرمندانی ماهر و کارآزموده خلق شده‌اند

فُک کاسپین، راهزنانِ هنرمند؟!
اختصاصی کلانشهر:نیما فریدمجتهدی، راهنمای فرهنگی و طبیعت-مارلیک آنقدر اهمیت دارد که به آن نپردازیم! هرچند که در گیلان به آن هم پرداخته نشده‌است. شواهد این امر هم را می‌توان به مشخص‌ترین شکل ممکن دید. دریغ از تابلویی در حوالی روستای نِصفی رودبار که اشاره به مارلیک داشته ‌باشد. این نگین باستان‌شناسی حداقل در گسترۀ گیلان؛ آنقدر مهم؛ که زمانی نقشِ جام معروف آن بر روی پول ملی کشور بوده ‌است. البته نباید انتظارات را بالا برد اینکه مقام‌های شهرستانی و استانی در دستگاه‌های متولی تاکنون در فکر رونمایی و شناساندن بیشتر این اثر محوطه باستانی ملی که دست بر قضا در جوار بزرگ‌راهی مهم واقع شده،نکرده‌اند، چیز عجیبی نیست. باور بفرمائید در جامعه تخصصی باستان‌شناسی هم پیرامون آن اتفاق خاصی نیافتاده‌است. مشکلی که در حوزه باستان‌شناسی ایران ریشه دارد آن هم عدم‌ساماندهی بهینه، تهیه پژوهش‌های مستمر و انتشار گزارش‌های دوره‌ای، ایجاد اِلِمان و پرسپکتیو در محل، بهره‌برداری چند‌وجهی از دل این یافته‌ها و همچنین واکاوی میان‌رشته‌ای از این مواد فرهنگی پیرامون مناسبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گذشتگان. مارلیک مجموعه‌ای از مواد فرهنگی دارد که برخی از آن چون جام مارلیک شناخته شده اما در مجموعه از یافته‌های آن گاهی آثاری یافت می‌شود که هرچند از لحاظ ابعاد فیزیکی کوچک هستند ولی دریچه‌ای برای شناخت از شرایط دیرین محیط‌زیست، جغرافیا، آب‌وهوا و دنیای دیرین این منطقه است.


این یادداشت پیرامونِ مجسمه‌ای از فُک کاسپین است که در محوطه مارلیک پیدا شده‌ است. البته نه از کاوش‌های معروفِ دکتر نگهبان. اما با توجه به مراحل کشف، می‌توان آنرا از همان مجموعه دانست. مجموعۀ مجسمه‌های کشف شده از مارلیک جزء شاهکارهای آثار به دست آمده از این منطقه است که به شکل‌های گوناگون و عموماً به شکل انسان و حیوان توسط هنرمندانی ماهر و کارآزموده خلق شده‌اند. این مجسمه‌ها به لحاظ تنوع و شیوۀ ساخت ازجمله شاخصه‌های بارز مکتب هنری مارلیک محسوب می‌شوند. هنرمندان و صنعتگران مارلیکی تمایل زیاد به نمایش حجم برجستۀ اشیا به شیوۀ طبیعت‌گرایانه و یا به‌صورتِ تجریدی داشتند. احتمالاً این مجسمه‌ها در جنبه‌های آیینی و مناسک مذهبی کاربرد داشتند، چرا که این گونه آثار، داخل گورهای سلاطین مارلیک و در جوار مردگان به خاک سپرده شده‌اند.

این مجسمه‌ها را به سه دسته می‌توان تقسیم کرد: مجسمه‌های انسان، مجسمه‌های سفالی حیوانات و مجسمه‌های فلزی حیوانات.

مجسمه‌ها از مواد مختلفی چون طلا، مفرغ، سفال و سنگ و به سبک خاص و رایج مکتب مارلیک ساخته شده‌اند. مجموعۀ مجسمه‌های مارلیک عموماً به شکل انسان یا حیوان ساخته‌شده و روی هم رفته مجسمۀ حیوانات خیلی متناسب‌تر و زیباتر از مجسمه‌های انسان ساخته شده‌اند. ره‌آوردهای هنری انسان در گسترۀ ادوار از آنجا که مرهون فرآیند تفکر در زمینه‌ای خاص می‌باشد به مثابه شناسنامه انسان پیشین است که از طریق آن می‌توان تا اندازه چشمگیری به شناخت باورها، آداب و رسوم، محیط‌زیست و بسیاری دیگر از ابعاد فرهنگ و تمدن پرداخت.


فُکِ کاسپی و باستان شناسی شمال ایران

علی‌رغم اینکه خیلی از مردم استان‌های شمالی، از وجود فُک در دریای کاسپین بی‌خبرند (البته به احتمال زیاد، به غیر از صیادان و خانوادهایشان)، اما جالب است که سابقه حضور فُک در یافته‌های باستان‌شناسی در شمال ایران جالب توجه‌است. اولین و معروف‌ترین آن یافته‌های فُک در غارهای باستانی کَمربند و هوتو در بهشهر مازندران است. با تاریخی حدود 15000 سال پیش. در جائی حدود 20 کیلومتری (در خط مستقیم) ساحل در کوهپایه‌های البرز، شواهد حاکی از این است که ساکنین این غارها یکی از اقلامی که در شکارهایشان موردِ توجه بوده علاوه بر آهو و گوزن، فُک بوده‌ است. اما در جایی دیگر شاهدی از فک به دست آمده است، آن هم در مارلیک. در میان تمام آثاری که در محوطه باستانی مارلیک کشف شده مجسمه‌ای کوچک خودنمایی می‌کند. در مکانی که در خط مستقیم حدوداً 70 کیلومتر (در خط مستقیم) با ساحل کاسپین فاصله دارد. مجسمه‌ای در ابعاد 3/1 عرض و 2/2 سانتی‌متر ارتفاع، که از جنس مفرغ است‌. این مجسمه که با تبحر زیاد درست شده و با جزئیات شمایل یک فُک است. وجود مجسمه فک در جوار دیگر جاندارانی که از قضا مجسمه های ایشان هم نشان از واقع بینی و دقت در جزیئات است در مارلیک، جالب توجه است. اما فرق فک درفک با پلنگ، بُزکوهی و دیگر جانورانی که در این محوطه کوهپایه ای پیدا شده، محل زیست آنان است.   

مارلیک در فاصله 70 کیلومتری از ساحل کاسپین قرار گرفته است. هرچند گزارش‌های دانشمندان به این مسئله اشاره دارد که فُک‌های کاسپین در طول رودخانه ولگا پیشروی می‌کنند اما شواهدی مکتوبی از این مسئله که زمانی‌ فُک‌های کاسپی، در رودخانه خروشان سفیدرود، در زمانی که هنوز سدهایی بر آن وجود نداشت، آیا دست به جستجوی غذا یا مهاجرت می‌زدند وجود ندارد. به فرض محال بودن این مسئله مهاجرت و عبور در رودخانه، چند نکته دیگر در این زمینه وجود دارد. یکی از آن‌ها، پیش‌آمدگی تراز آب دریای کاسپین. که البته در طی 3000 سال گذشته بی‌شک در حوالی دره سفیدرود نبود  ولی طبیعتاً در طول چند هراز سال اخیر، ساحل آن در مکان فعلی قرار نداشته و نزدیک‌تر به میانۀ جلگه مرکزی گیلان بوده‌ است. مورد بعدی، وجود گروه‌های شکارگر است که برای به دست آوردن گوشت یا پوست و چربی فُک برای شکار به مناطق ساحلی کاسپین گسیل می‌شدند. و مسئله دیگر، وجود جوامعی در خارج از دره سفیدرود در جلگه گیلان بوده که چون با ساحل در ارتباط بوده که با همسایگان خود در جوار این رودخانه ارتباطاتی داشته‌اند. با ذکر این نکته، یافته‌ای ارزشمند از دوره نوسنگی در حین ساخت پمپ بنزین اتوبان رشت-رودبار در محیط جلگه ای گیلان پیدا شده است. هرچه هست. هنر مردمان مارلیک، کَلورَز، دیلمان، تالش یک چیز را به طور یقین نشان می‌دهد. مردمانی هنرمند با وجه مشخصه خاص خود که شاید جنگاوران خوبی بوده اند اما تاکید براینکه این هنر را بنا به عقیده برخی از صاحب نظران از تمدنهای بیگانه به یغما برده اند کمی کم لطفی است. مردمانی که چنین دقت نظری در طراحی یک مجسمه مفرغین فک کاسپی داشته اند آنقدر هنر داشته اند که جام مارلیک را با زر بیافرینند.

 فُک کاسپین (با نام علمی Pusa caspica) که در بین صیادان گیلان به سگِ دریایی معروف است، کوچک‌ترین فک دنیا است. این جانور تنها پستاندار دریای کاسپین بوده و فقط در این دریا زیست می‌کند. زیستگاه فک کاسپین تمام بخش‌های دریای کاسپین است اما حضور آن به‌طور فصلی متغیر است. اگرچه آب عنصر اصلی در زندگی فک‌ها است اما  از زمین و یخ هم پرهیز نمی‌کنند. فک‌ها از اوایل بهمن تا اردیبهشت برای زادآوری روی یخ‌های میانی و شمال‌شرقی دریای کاسپین تجمع می‌کنند، تابستان را در آب‌های ساحلی ایران گذرانده و در فصل پاییز به آب‌های شمالی کاسپین مهاجرت می‌کنند. به‌طور‌کلی آب‌های ایران در هیچ فصلی خالی از فک نیست ولی تاکنون گزارشی از زایمان فک در سواحل ایران وجود نداشته است. در تمام سواحل گیلان که امنیت وجود داشته باشد، از جمله سواحل‌ رودسر‌، چمخاله، امیر‌آباد، بوجاق، زیبا‌کنار، انزلی، پره‌سر، تالش و لوندویل (آستارا)، احتمال مشاهدۀ فک وجود دارد. فک کاسپین با وزنی حدود 85 کیلوگرم یکی از کوچک‌ترین فک‌ها در بین هم‌نوعان خود است. زیر پوست فک لایۀ ضخیمی از چربی است که سه نقش اساسی در زندگی فک دارد: تأمین انرژی‌، سبک کردن وزن و عایق در برابر سرما. رنگ عمومی بدن فک، خاکستری است و تفاوت رنگ بین نر و ماده وجود ندارد. حس بویایی در فک‌ها بسیار توسعه یافته است، شناگر ماهری است و سریع و زیبا شنا می‌کند. فک‌ها اعماق 100 متر زیر آب را به خوبی تحمل می‌کنند و تا بیش از 20 دقیقه می‌توانند زیر آب بمانند . این حیوان با خوردن آبزیانِ ضعیف، نقش مهمی در ایجاد تعادل بوم‌شناختی دریای کاسپین ایفا می‌کند. کیلکا مهم‌ترین منبع غذایی فک است (حدود 80 درصد غذای فک را تشکیل می‌دهد). مجموع عواملِ مختلف سبب شده در قرن گذشته جمعیت فک‌ها 90 درصد کاهش یابد و تخمین زده می‌شود در‌حالِ‌حاضر حدود 100هزار فک در دریای کاسپین زیست ‌کنند. با توجه به چنین روندی، فُک در ردۀ خطر انقراض (EN) قرار دارد.

حضور فراوانی آثار باقیمانده در محوطه‌های عصر آهن در گیلان و بی‌مانند بودن ارزش‌های معنوی و هنری برخی از این آثار، با توجه به اینکه به دلایل زیادی از دوران‌های قبل وجود ندارد برخی از محققان را به این فرضیه رسانده که این آثار به‌ویژه آثار زرین و قابلِ توجه موجود در این محوطه‌های باستانی مانند مارلیک، کَلورَز و... یا ناشی از راهزنی و تهاجمات مردم این منطقه به اقوام همجوار و یا مبادلات فی مابین. بیشترین تاکید ایشان هم به دلیل فقدان آٍثار قالب توجه در دوره‌های قبل از دوره آهن در گیلان است.

نقدهای زیادی می‌توان بر این فرضیه گرفت ولی فقدان، نمی‌تواند یک استدلال مستدل برای هرگونه پردازشی باشد. همانطورکه کمتر یافته شدن آثار سکونتگاهی در یافته‌های باستان‌شناسی گیلان را نمی‌توان دلیل بر کوچ‌نشینی آن‌ها دانست. به همین دلیل ساده و عجیب که بیشتر کاوش‌های باستان‌شناسی در این منطقه و حتی ایران، بیشتر کاوش‌های اضطراری بوده که یا به دلیل یافتن اتفاقی آثار تاریخی و باستانی انجام شده و یا در حینِ عملیات عمرانی. بنابراین چون کاوش‌های چندین دهه اخیر نه بر مبنای یک الگوریتم و الگوی منطقی، بیشتر برای احیا و از بین نرفتن یک محوطه بوده، نمی‌توان نبودِ سکونتگاه‌های مانند روستا یا شهر باستانی را دلیلی بر کوچ نشین بودن نیاکان این سرزمین دانست.
به هر  روی، اوج هنر بومیان این سرزمین در ساخت و پرداخت هنر مارلیک حتی در توجه به فُک کاسپین، تامل بیشتر را در این زمینه می‌طلبد. گذری بر مارلیک فارغ از آنچه به‌عنوانِ ابزارهای مذهبی و تزئینی در آن وجود دارد حتی در هنری که مربوط به درک زیست‌محیطی مردم آن است نشان می‌دهد، تلفیق جادویی مکان زیست ایشان در درۀ سفیدرود، در جایی هنوز هم از دیدگاه تنوع آب‌وهوایی و جغرافیایی حتی در استان گیلان یگانه است.
این به اصطلاح راهزنان یا جنگجویان به قدر کافی آنقدر هنر داشتند که تنها هنرشان کشیدن تیغ نبوده نباشد. ای کاش اینقدر از ایشان می آموختیم که در جوار یکی از شهرهای ساحلی گیلان، مثل کیاشهر، نمادی مشابه آنچه در مارلیک طراحی شده بود برای این پستاندار منحصربه فرد کاسپین ایجاد کنیم.