اگر قرار باشد با پزشکیان و حسن نیت او نیز چنان کنند که قبلاً با مصدق (کودتا)، یا با بازرگان (پناه دادن به شاه)، همچنین خاتمی ( قرار دادن ایران در محور شرارت) و صد البته با روحانی ( خروج از برجام) آنگاه این انگاره درمی گیرد که آیا آمریکا نسخۀ دموکراسی را تنها برای محدودۀ 50 سرزمین خود تجویز می کند و در جاهای دیگر تعریفی جدا دارد که همراهی نمی کند؟
مطابق برنامه رئیس جمهوری ایران عصر دیروز (دوشنبه) در نشست سران میثاق آینده سخن رانی کرده و امروز (سه شنبه) هم در مجمع عمومی نطق خواهد کرد.
این یادداشت اما قبل از انجام هر دو نوشته می شود و طبعاً نسبت به آنها ذهنیتی ندارد ولی به نظر می رسد رئیس جمهوری جدید ایران در اولین سفر به نیویورک در این جایگاه بیش از سیاسیون و مقامات، نخبگان و سرمایه گذاران را هدف یا مخاطب خود قرار دهد و در همین راستا برخی پیش بینی کرده اند یکی از برنامه ها افتتاح دفتر کنسولی باشد و اگر این اتفاق رخ دهد به عنوان یک دستاورد اقتصادی و تجاری قابل ارائه است.
نکتۀ مورد نظر این یادداشت اما موضوع مهم تری است و آن هم اینکه هر بار در ایران دولتی اصطلاحاً ملی یا در تعریف مصطلح لیبرال یا با نگاه مثبت به غرب بر سر کار آمده و متناسب و متعاقب آن پیام دوستی به جهان و مشخصاً ایالات متحده فرستاده شده، انگار دستی در آمریکا به قصد رد و حتی قطع و شکستن آن به کار افتاده و اگر با مسعود پزشکیان نیز چنین کنند او پنجمین رئیس دولت طی ۷۰ سال خواهد بود که قصد تنش زدایی با ایالات متحده را داشته/دارد، ولی مطابق رویه قبلی در ۴ فقرۀ قبل کاری کنند که این اتفاق نیفتد و عملاً تنور دیگران را گرم کنند.
یادآوری ۴ دولت گذشته که با حُسن نیت نسبی با آمریکایی ها وارد گفت و گو شدند اما پاسخ درخور نیافتند این ذهنیت منفی را ایجاد می کند که آمریکای لیبرال اساساً دوست ندارد در ایران دولت لیبرال بر سر کار باشد و اقتدارگرایی را ترجیح می دهند. تازه وقتی که کمونیسم دولتی برپا و به عنوان دشمن مطرح بود چنین بودند چه رسد به بعد از فروپاشی کمونیسم روسی در اتحاد شوروی که به دنبال جایگزین کردن دشمن تازه در غیاب اتحاد شوروی بودند یا هستند تا معادلات از پیش طراحی شده را با قالب جدید منطبق کنند.
این گزاره اگرچه در ظاهر امر تناقض آمیز جلوه می کند ولی واقعیت های تاریخی نشان می دهد چنین است و چون در زمان ها و دوره های مختلف تکرار و هر بار به تضعیف دولت ملی یا لیبرال منجر شده نمی تواند تصادفی و موردی باشد و از یک روند حکایت می کند.
دولت ملی مصدق
ایرانیان تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هرگز به اندازه روسیه و انگلستان به ایالات متحده بدبین نبودند. دکتر مصدق نیز با همین ذهنیت انتظار داشت در میانۀ احتلافات ایران با انگلستان بر سر ملی شدن نفت، آمریکا نقش میانجی را ایفا کند نه متحد بریتانیا را. بی شک بزرگ ترین بدبیاری مصدق تغییر آرایش جهانی با مرگ استالین در اتحاد شوروی و تغییر دولت در بریتانیا و نیز رئیس جمهوری در آمریکا بود.
بعد از کودتا البته توجیه علی امینی به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران که در نطق او در مجلس انعکاس یافت این بود که «ادارۀ امور جهان در دست فرشتگان عالم بالا نیست بلکه کسانی با تمام اغراض و منافع و نظریاتی که دارند جهان را اداره می کنند و بیش از مسائل اخلاقی به منافع بازرگانی می اندیشند و در کمال صراحت اگرچه مخالف میل ما باشد مانع از هر تجارتی می شوند که به نحوی از انحا به منافع آنها لطمه بزند.»
شکی نیست که امینی می خواست کوتاه آمدن را توجیه کند اما مصدق هم برخلاف تصور رایج در مقابل آمریکا یک دندگی نکرد و نشانه های مثبت فرستاد و رفتار او در قبال آمریکا مانند انگلستان توأم با بدبینی نبود. این نوشته هم حول همین محور است که آمریکای لیبرال نه تنها کاری نکرد تا دولت لیبرال مصدق موفق شود بلکه به عکس برای ساقط کردن آن کوشید و این فرصت تاریخی را از ایران ستاند.
آیا به خاطر آن بود که آمریکا واقعاً بیم داشت ایران به دست کمونیست ها بیفتد یا ارزش های لیبرال در بیرون جامعۀ خودشان چندان اهمیت ندارد که نزد خودشان وگرنه از مصدق لیبرال تر آخر که؟!
به هر رو وقتی با هم دستیِ انگلیسی ها مصدق را ساقط کردند، یک سال و چند ماه بعد و روز جمعه ۵ آذر ۱۳۳۳ طرح روی جلد مجله «تهران مصور» علی امینی وزیر وقت دارایی و رئیس کنسرسیوم را نشان می دهد که با اتکا به وامی که از آمریکا دریافت کرده قصد دارد بودجه را متعادل کند چون کفه بودجۀ ۱۷۰۰،۰۰۰،۰۰۰ تومانی از درآمدها سنگین تر است. (مرادشان از بودجه پیش بینی دخل و خرج و از درآمد ارقام قابل تحقق بود).
قضیه روشن است: از هر کمکی به مصدق لیبرال و ملی مضایقه کردند ولی با جانشینان او که نسبتی با اندیشه های لیبرالی نداشتند با تسامح برخورد کردند. شوروی هم البته با بدهی ۱۱ تُنی طلا به ایران همین کار را کرد و تا مصدق بود بازپس نداد و بعد از کودتا رفتار متفاوتی نشان داد منتها دولت شوروی هیچ جا خود را به اصول لیبرالی متعهد نشان نداده بود.
دولت ملی بازرگان
۲۵ سال بعد و در پی سقوط سلطنت مهم ترین دغدغۀ آمریکا این بود که نیروهای چپ بر سر کار نیایند و اصطلاحاً ایران به آغوش کمونیست ها درنغلتد. نخست وزیری بازرگان که نسبتی با این اندیشه نداشت علی القاعده باید موجب نگاه مثبت ایالات متحده به حکومت تازه می شد اما در عمل به جای تقویت دولت بازرگان در تضعیف و سقوط آن کوشیدند.
نگاه کنیم بازرگان چه کرد و آنها چه واکنشی نشان دادند؟ دولت موقت دو بار با اشغال سفارت آمریکا در تهران و کنسول گری در تبریز مقابله کرد و در مهرماه هیئت ایرانی به سرپرستی مهندس بازرگان و عضویت دکتر یزدی، دکتر چمران و محمدمجتهد شبستری در الجزایر با زیبگنیو برژه ژینسکی( در ایران: برژینسکی) دیدار و مذاکره کردند و قرار نبود به شاه پناه بدهند. اما آن گونه که گابریل گارسیا مارکز در یکی از «یادداشت های سه ساله» نوشته شاه را با نام مستعار به آمریکا بردند تا پوست خربزه زیر پای کارتر بگذارند ولی در داخل هم حاصل آن اشغال سفارت و به تبع آن سقوط دولت بازرگان بود. به بیان دیگر حسن نیت دولت بازرگان در مقابله با چپ ها را این گونه پاسخ دادند و بار دیگر خواسته یا ناخواسته به رادیکالیسم در ایران میدان دادند.
اصلاحات خاتمی
با شروع دولت اصلاحات هم انتظار می رفت آمریکا و غرب بهانه های گذشته را تکرار نکنند. هر چند اروپا سفیران خود را به تهران بازگرداند و از شدت بحران میکونوس کاسته شد اما واکنش آمریکا کمتر از انتظار و گاه مغایر آن بود.
رئیس جمهوری جدید ایران در گفت و گو با کریستین امان پور، خبرنگار ایرانی – آمریکایی پیام های مثبتی فرستاد و در داخل سرزنش شد ولی طرف آمریکایی دست از تحریم – که البته قابل قیاس با دوران پساهسته ای نبود- برنداشت. بیل کلینتون، رئیس جمهوری آمریکا نیز همه ساله تحریم های قبل را تمدید می کرد و با اینکه ایران در ماجرای عراق و افغانستان همراهی کرد اما اولی را به حساب خصومت دیرینه با صدام حسین و ناخرسندی از آتش بس گذاشتند و دومی را هم از بیم بازگشت و احیای سلطنت در سرزمین شرقی.
با اینکه رئیس جمهوری اصلاح طلب ایران از نخستین سران جهان بود که با قربانیان 11 سپتامبر (20 شهریور 1380) ابراز هم دردی کرد اما تنها چند ماه بعد از آن جرج بوش، ایران را در محور شرارت و کنار عراق و کره شمالی قرار داد و پیگیر پرونده هسته ای شد و صحبت از حمله نظامی هم درگرفت.
روحانی و برجام
نمونۀ نزدیک تر و ملموس تر البته توافق هسته ای ایران با 6 قدرت جهانی یا همان برجام بود و دیدیم نه خود رئیس جمهوری امضا کننده که بعدی از آن خارج شد که به هر حال به حساب آمریکا گذاشته می شود.
درست است که تصویب قانونی در ایران و در پایان دوران روحانی و در آغاز ریاست جمهوری جو بایدن موانعی بر سر احیای برجام قرار داد ولی بایدن می توانست با صدور فرمانی در این راه گام بردارد اما کاری نکرد تا بار دیگر این گمانه قوت بگیرد که انگار آمریکایی ها نمی خواهند دولتی کم تنش تر در تهران موفق شود و ترجیح شان تضعیف موقعیت آنها بود. بعد از خروج آمریکا از برجام هم یک لحظه برای تضعیف این توافق کوتاهی نکرده اند.
بحث بر سر این نیست که لابی اسرائیل در آمریکا قوی است و همان گونه که تندروها در داخل از برجام ناخرسند بودند و هستند اسرائیلی ها هم خشم داشتند. در این باره هست که تا امیدی شکل می گیرد خود آمریکایی ها از در تقابل وارد می شوند.
همان گونه که تا قرار بر برگزاری انتخاباتی به نسبت رقابتی می شود شبکه های برانداز متمایل با آمریکا مواضعی شبیه داخلی های تندرو اتخاذ می کنند و توافق نانوشته ای وجود دارد که هر جا نسیمی از تحول و دموکراسی وزیدن گرفت و کسی یا جریانی برای کاهش شکاف ها و ترمیم گسل ها کوشید سنگ بیندازند.
پزشکیان و برادری
حالا مسعود پزشکیان رئیس جمهوری جدید ایران است که در اوج تنش با پیام برادری به نیویورک رفته است. کاملاً مشخص نیست منظور او از برادری چندان که در کنفرانس خبری تهران گفت دقیقاً چیست ولی خشم اصول گرایان رادیکال را برانگیخته خاصه اینکه در اوج تنش در منطقه ابراز شده است.
با این همه چنان که در آغاز آمد به خاطر پیوندهای عمیق آمریکا با اسرائیل که به تعبیر نویسنده کتاب «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» یک رابطه عاشقانه از سوی آمریکایی هاست بعید است شاهد واکنش مناسبی از جانب واشنگتن باشیم و قضیه پیچیده تر از آن است که با جملات امیدوار کننده حل و فصل شود.
رئیس جمهور جدید ایران البته تنها به تعابیر تعارف آمیز بسنده نکرده بلکه تکذیب یا انکار ارسال موشک به روسیه علیه اوکراین را می توان به منزله پیام مشخص تری دانست. نکته مهم این است که حساسیت آمریکا درقبال ایران در وهله نخست و مانند گذشته نه پرونده هسته ای است و نه حقوق بشر بلکه جنگ روسیه و اوکراین است و پزشکیان با علم به همین موضوع برای رفع حساسیت بر سر همکاری با روسیه کوشیده است. موضع او در قبال اسرائیل هم نه چون قبل ایدئولوژیک و با تأکید بر نفی کامل که در تقبیح آدم کُشی است تا در ادبیات مشترک جهانی بگنجد.
با این پیشینه توپ در زمین آمریکایی هاست که تا چه اندازه گفتمان تازه را تقویت می کنند؟
دموکراسی ایرانی نیازی به همراهی آمریکایی ها ندارد اما این واقعیت که تا نسیمی از تحول می وزد در آن سو به جای همراهی نهایت تلاش خود را به کار می بندند تا آرمان دموکراسی و آزادی محقق نشود قابل تأمل است و قضیه فراتر از نوع مواجهه با چهار دولت مصدق، بازرگان، خاتمی و روحانی است و می توان به آثار جنگ بر آرمان دموکراسی اشاره کرد و کافی است به یاد آوریم حال و هوای سال 58 چه بود و از نیمه دوم 59 چه شد؟
با این همه شاید پرسیده شود پزشکیان در نیویورک دنبال چیست؟ همان که بارها گفته. ترسیم تصویری دیگر از ایران تا به بازگشت و جذب سرمایه بینجامد و در بهبود اقتصاد به کار آید.
اگر قرار باشد با پزشکیان و حسن نیت او نیز چنان کنند که قبلاً با مصدق (کودتا)، یا با بازرگان (پناه دادن به شاه)، همچنین خاتمی ( قرار دادن ایران در محور شرارت) و صد البته با روحانی ( خروج از برجام) آنگاه این انگاره درمی گیرد که آیا آمریکا نسخۀ دموکراسی را تنها برای محدودۀ 50 سرزمین خود تجویز می کند و در جاهای دیگر تعریفی جدا دارد که همراهی نمی کند؟
نوع رفتار با حسن نیت و پیام های مثبت رئیس جمهور پزشکیان می تواند پاسخ کهنه یا تازه به این پرسش باشد. در پاسخ کهنه شاهد تکرار مدل های پیشین خواهیم بود و در پاسخ تازه باید رفتار متفاوتی سر زند.
نظر شما:
با حضور رئیس جمهور؛ کتیبههای هخامنشی رونمایی شد
عیادت «پزشکیان» از تعدادی از مجروحان حمله تروریستی اخیر لبنان
جهان فراموش نمی کند که فرمان این حمله تروریستی از نیویورک صادر شد
در برابر حرف درست ایستادن ظلم است
پزشکیان: اولویت ما کشورهای همسایه است
دستور رئیس جمهور برای تسریع در رسیدگی به وضعیت مصدومان حادثه طبس