khanekhodro

زن میانسال در حالی که با تلفن صحبت می کرد گفت: می دونی یک مشکل خیلی بزرگ هم پیش اومده، امروز رفتم خونه شما به گربه تون غذا بدم، دیدم گربه کنار تخت مادرت هست تا منو دید رفت بالای تخت

جراحی قلبِ صاحب یک گربه در رشت؛سکته گربه روی تخت صاحب

اختصاصی کلانشهر: رضا حقی *- ماشین نگاره» عنوان سلسله مطالبی است که در اتومبیل (ماشین) می گذرد و چهارشنبه هر هفته در کلانشهر منتشر می شود. (بیشتر بخوانید)

زن میانسالی با چتر کنار خیابان ایستاده بود.

راننده ترمز کرد

زن گفت بیمارستان آریا؟

راننده گفت بفرمایید

زن صندلی عقب ماشین نشست و سلام گفت. راننده گفت سلام مادر.

زن گفت تا آریا کرایه چقدر می شه؟

راننده گفت ۱۰ تومن.

زن در حالی که اسکناس ۱۰ تومانی را به راننده می داد صدای زنگ تلفنش بلند شد.

در حالی که به راننده می گفت بفرمایید تلفنش را جواب داد.

سلام خاله جان، کی رسیدی؟ یعنی الان فرودگاهی؟ به سلامتی.

بعد با مکث ادامه داد، نه من تازه دارم می رم  بیمارستان، فکر کنم یک ساعت دیگه از اتاق عمل بیرون می آد.

مردی کنار خیابان ایستاده بود. راننده ترمز کرد.

مرد گفت آریا؟

مرد صندلی عقب ماشین نشست.

زن میانسال در حالی که با تلفن صحبت می کرد گفت: می دونی یک مشکل خیلی بزرگ هم پیش اومده، امروز رفتم خونه شما به گربه تون غذا بدم دیدم گربه کنار تخت مادرت هست تا منو دید رفت بالای تخت.

بالش را بو کرد همان جا افتاد بیهوش شد. فکر کردم این دو سه روز مادرت نبوده خوب غذا نخورده. بعد بردم پیش دامپزشک که گفت سکته کرده.

مردی که کنار زن نشسته بود زد زیر خنده. راننده هم از آینه نگاهی به زن انداخت.

زن همچنان به صحبت کردن ادامه می داد؛ من الان موندم خبر مرگ گربه را چه جوری به مادرت بدم.

می ترسم بعد از عمل قلب، این هم از شنیدن خبر مرگ گربه سکته بکنه، آخه شوخی نیست که خاله جان، ۱۰ ساله این گربه را داره، می دونم اولین سوال که از من بپرسه حال گربه شه، نمی دونم والا چی بگم.

به راننده گفتم ممنون، من شهر شادی پیاده می شم.

*کارگردان تاتر