شما پیروز نشدید، ما هم نباختیم


۱۳۹۸/۱۲/۰۳ - ۱۵:۵۰ | کد خبر: ۵۶۰۹ چاپ
شما پیروز نشدید، ما هم نباختیم

کلانشهر _ محمدرضا ابراهیمی: شاید حالا که این متن را می نویسم سرمست از ورود افرادی باشید که مورد حمایت شما بوده اند و احساس پیروزی می کنید. یادم هست ما هم این دوران را تجربه کردیم.

محمدرضا ابراهیمی

نامه ای به خواهران و برادران اصولگرایم

صدایم را بشنوید

شاید حالا که این متن را می نویسم سرمست از ورود افرادی باشید که مورد حمایت شما بوده اند و احساس پیروزی می کنید. یادم هست ما هم این دوران را تجربه کردیم. دورانی که توانستیم افرادی که هیچ نام و نشانی از آنها پیش از این در هیچ جا نبود وارد مجلس کنیم. اما راستش را بخواهید من به خاطر نرفتن معدود افراد باقی مانده از جریانی که به آن تعلق دارم به مجلس ناراحت نیستم. از رای آوردن افراد مورد حمایت شما هم خوشحال نیستم. من فقط نگرانم. برادرانم، خواهرانم من نگرانم. نگران آن شور و شوقی که در هم نسلان خودم در دوره های پیشین انتخابات می دیدم و این دور هیچ خبری از آن نبود. حال خوبی که همیشه پیش از انتخبات در مردم بود. آن لبخند تلخی که قرارمان این بود تا به ثمر بنشانیم. لبخندی که قرار بود از ته دل باشد. قرار بود تا این مردم شاد باشند. امیدوار باشند. آینده را زیبا ببینند. قرار بود تا شوق زندگی را در دل ها زنده کنیم. ما می خواستیم تا همه در آرامش زندگی کنند مردم بخندند تا دشمن نخندد. میخواستیم تا آزادی های اجتماعی و مدنی را به مردم بازگردانیم تا همه آنقدر از بهار بگویند تا زمستان به روی خودش نیاورد که آمده است.
عزیزان من، برادرانم شاید از من بدتان بیاید هزار فکر درست و نادرست درباره من بکنید بیایید صدای من را هم بشنوید حالا که سرمست پیروزیتان هستید می خواهم بگویم شما پیروز نشدید ما هم نباختیم. زمستان پیروز شد. سرمایی که در دل ها نشسته است نگذاشت تا همه بیایند. رای آخر در دور دوم چهار سال پیش رای اول در دور اول این دوره انتخابات در رشت شده است از جای جای این کشور مصیبت زده ام همین اتفاق یعنی مشارکت پایین مردم به چشم می خورد.
من عادت ندارم چشم هایم را ببندم در مرام و اعتقاد من و رفیقانم هم نیست که چشم بر دشمنان قسم خورده این خاک ببندیم تنها دارم ذکر مصیبت می کنم و صمیمانه از همه کسانی که دل در گرو ایران دارند به عنوان یک فعال سیاسی اصلاح طلب به عنوان یک شهروند به عنوان یک جوان که خیره مانده است به زمستانی که نمی داند بهاری از پس خواهد داشت یا نه بیایید فکری به حال مردم کنیم. بیایید دوباره زنگ مهر و آشتی را به صدا در بیاوریم لباس های رزم را برای همدیگر از تن دراوریم و به خورشید سلامی دوباره کنیم. 
باور کنید ما غریبه نیستیم ما همین بچه محل های قدیمی همان هم مدرسه ای های سابق ما همان هاییم که از خیابان از کنار هم رد می شویم. ما در غم ها و شادی های هم شریکیم. ما همه در هر آنچه بر ما رفت و می رود شریکیم. بیاید خودتان را جای ما بگذارید اگر این همه بی مهری چون ما دیده بودید مثل ما با خنجری در پشت و چشم های نگران و صورت های سیلی خورده پای این انقلاب و نظام میماندید و سکوت پیشکشتان باز هم در انتخابات می ماندید و مردم را دعوت به اعتماد و رای که همان اعتماد به نظام است می کردید؟ 
منتی بر سر کسی نداریم و گله ای هم نداریم راهی را انتخاب کردیم تا هم صدای مردم باشیم و هم برای نظام جمهوری اسلامی ایاران سینه سپر کنیم. حالا اگر بپذیرید که همه ما هر کدام به میزانی شکست خورده ایم حتی اگر قرار باشد به سینه قبرستان هم بفرستینم جنازه ام دست هایتان را می بوسد اگر صدای مردم را بشنوید اگر بپذیرید همه شکست خورده ایم و حالا به اتفاق تنها می توان دوباره بهار را بر زمستان پیروز کرد و گرمای خورشید را بر دل ها نشاند و لبخند را بر صورت های زیبای این مردم بازگرداند. باور کنید ما همه شکست خورده ایم.
یا حق

 

انتشار یادداشت در کلانشهر لزوما به معنای تایید محتوی آن نیست و برای آگاهی‌بخشی مخاطبان منتشر می‌شود.