گیلان، این نگین سبز شمال ایران، با جنگل های هیرکانی، رودخانه های پرآب و سواحل پهناور دریای کاسپین، میراثی کم نظیر برای آیندگان است. اما امروز، زخم های ناشی از توسعه بی رویه، معادن روباز و آلودگی های محیط زیستی، سایه ای سنگین بر این زیبایی ها افکنده است. سوال این است که آیا گیلان را با تمام شکوه طبیعی اش به نسل های بعدی خواهیم سپرد یا پرده آخر این داستان سبز، تصویری خاکستری و تلخ خواهد بود؟

پرده اول-الکساندر خودزکوه- ۱۲۰۸ خورشیدی-۱۹۵ سال پیش(دوره محمد شاه قاجار)
منظره این سلسه کوه های باشکوه از دریا، به صورت بارویی است سترگ و به هیات سترگ نیم دایره ای رشته های متمدی است از ستیغ های سنگی با کنگره های بی شمار بر تارک آن. سپس آنجا که سپیدهای متمایل به خاکستری دامنه های عریان یا پوشیده از برف پایان می پذیرد، جنگل های به یکباره آغاز می شوند و دامنه های کوهستانی را به تمامی به جامه ای از شاخ و برگ های انبود می آرایند. امتداد این جنگل ها را به جانب دریا، باریکه مستقیمی از شن های ساحلی قطع می کند که خود بسان نوار زرد، سبزیِ تنه جنگل ها را از آبی ماتِ آب ها جدا می کند. دریا کناری که بدین سان میان سلسله کوه های پرشیب از یک سو و دریا از دیگر سو، قاب گرفته شده و به یِمن این عارضه طبیعی از دیگر نقاط ایران پرت افتاده، چه از لحاظ فرآورده های خود و چه از جهت مناظرش شباهتی به نواحی مجاور ندارد. مه غلیظی که از دریا برمی خیزد و در سواحل غربی دریاچه در شن های عظیم صحاری دشت قبچاق گم می شود، در این پوشش گیاهی غنی و نیرومندی را تغذیه می کند. بخار آبی که به اراده باد به اطراف رانده می شود، تحتِ تاثیر اشعه سوزان خورشید و در تنگنای حصار کوهستان ها، قبل از آنکه بتواند به کوه های بلند دست یابد، فرود می آید و متراکم می شود و سپس به صورت باران ریزو گرمی می ریزد و از دم مسیحایی آن بقایای نباتاتی که قرن های قرن در این کرانه ها انباشته شده اند جوانه می زند و می بالند. نیرو و شتابی که این گیاهان در رشد و توسعه خود را از آن برخورداراند واقعاً خیره کننده است.
پرده دوم- یاسنت لویی رابینو -۱۲۸۲ خورشیدی-۱۱ سال پیش(دوره احمدشاه قاجار)
... دامنه های البرز به صورت دیواره وسیع و شیبی جنگلی به طرف دریا کشیده می شود و در همین قسمت ها است که مسیل ها و تنگه های خیال انگیز وجود دارد. به دشواری می توان عظمت و تنوع جنگل های را که همچون روپوشی زیبا تمام این مسیل ها و دره ها را پوشانیده است توصیف کرد و یا آنها را طبقه بندی کرد. برگ اکثر درخت ها در پاییز می ریزد. مسافرین این نواحی بلوط، نارون، چنار، افرا، زبان گنجشک، زیزفون (نمدار)، شمشاد، گردو، آلش (راش)، سرو کوهی، سرخ دار که نوعی کاج است، دیده اند. شاخه های موی وحشی به تنه درختان می پیچد و بالا می رود. در این قسمت رازک وحشی، انجیر، گوجه، گلابی و سیب وحشی فراوان است و همه جا از توت های وحشی، نسترن های وحشی، پیچک ها و گل های سرخ پوشیده شده است. جائیکه درخت غان و شمشاد دیده می شود با بنفشه هایی زینت می گیرد. هنگام بهار بنفشه، پامچال و دیگر گل های جنگلی زمینِ جنگلی را به صورت فرش زیبایی می پوشانند. بعد از جنگل ها، قلّه های برهنه کوه ها دیده می شود که پوشیده از چراگاه های تُنُک است و مه زیادی آن ها را می پوشاند. قلّه ها تقریباً همیشه با ابرهایی از برف به نظر می رسند.
پرده سوم-کریم کشاورز-۱۳۴۷-۵۷ سال پیش-(دوره پهلوی دوم)
مسافری که هرگز شمال ایران را ندیده باشد چون از منجیل بگذرد، چشم انداز تازه دربرابر دیدگانش گشوده می شود کوه ها تا قلّه پوشیده از درختان است و بعد از رودبار و رستم آباد جنگل دو طرف جاده هر لحظه انبوه تر می شود. سفیدرود پُرآب و خودشان در سمت راست اش روان است و غُرّان و جوشان به سوی دریا کاسپین می شتابد. کوه های سبز عمارلو و رحمت آباد که در پرده نازکی از مه خیال برانگیزتر شده خودنمایی می کند. هرگاه آسمان صاف باشد کلّه پُربرف درفک از پشت آن قلّه ها پیدا است...
امروز اما، تصویر ما از ابتدای ورود به گیلان، تصاویری از معادن روباز در دامنه های کوه های رودبار، جاده های با ترانشه های عظیم بدریخت در دو سوی سفیدرود، جریان بی رمق سفیدرود، قارچ های سیمانی خانه های دوم در میان مناظر رحمت آباد، کوه زباله سراوان که بوی آن از دل جنگلهای هیرکانی به مشام می رسد و انبوه از مسائل که آنها را مشک نمی خوانیم.
مسائلی که ریشه آن در بی تدبیری همه ما بوده است، هرکس به سهمی، و اگر این سهم منفی تبدیل به رویه ای مثبت نشود، اگر امروز تدبیری اندیشیده نشود، پرده بعدی، پرده آخر خواهد بود، پرده ای که تمامی این افسون سبز را هاله ای از چشم اندازی خاکستری دربر خواهد گرفت. ما نمی خواهیم این پرده، پرده ی تنیده از افسوس باشد، و ما باید بخواهیم که از همین امروز راهمان را از تخریب و زوال جدا کنیم. از همین حالا، از داخل خانه تا طبیعت...
نظر شما:
افزایش بارش سالانه در گیلان؛ آیا باید خوشحال بود؟