کلانشهر _ امیر سقا: در عصر جدید و با افزایش آگاهی اجتماعی نسبت به مسائل گوناگون و همینطور تشکیل تودههای مردمی در مقابل اتفاقات و رخدادهای روز، مسئولیت جدیدی برای افراد فعال اجتماعی در قبال رویدادها بهوجود آمده است. همینطور به دلیل کثرت موضوعات و پیچیدگی بسیاری از آنها، مسائل نیاز به روشنگری دارد. مسئلهای که میتواند این وظیفه را که خواسته یا ناخواسته به آنها محول شده است سنگینتر کند.
در همین راستا هنرمندان و فعالان اجتماعی به دلیل محبوبیت زیاد در میان مردم و قدرت نفوذ بالا نسبت به سایر افراد بیشتر مورد توجه هستند.
نمونه بارز این گزاره را میتوان در هند مشاهده کرد. طبق آمار منتشرشده در دوران کرونا، مردم این کشور قرنطینه را به خوبی رعایت کردهاند و یکی از دلایل آن دعوت بازیگران سینمایی بالیوود از مردم برای ماندن در خانه است؛ اتفاقی که بهدلیل محبوبیت بالای آنها در میان مردم ممکن شده است.
هدایت و راهنمایی جامعه توسط فعالان اجتماعی و هنرمندان در هم تنیده شده است. هنرمندان در همه کشورها شرایط متمایزی دارند و برای بررسی میزان تاثیر آنها بر مردم باید به جامعهای که در آن زندگی میکنند توجه کرد. مثلا تاثیر هنرمند بر جامعه خود در کشوری مثل چین که جمعیتی میلیاردی دارد در مقایسه با کشوری کوچک در اروپا تفاوت چشمگیری دارد. یا در کشوری همچون کره شمالی که دیکتاتوری شدیدی در آن حاکم است با کشوری که دموکراسی در جامعه برقرار است، تفاوت بسیاری دارد و در انتقال پیام میتواند بسیار موثر باشد.
اما این پیچیدگیها در کشور ما نیز به اشکال مختلفی وجود دارد. در ابتدا میتوان به ابزارهای انتقال پیام اشاره کرد. برای مثال عمدتا در کشور ما، دو شیوه انتقال عقیده و پیام برای هنرمندان و سایر فعالان وجود دارد.
اولین آنها که قدمت بیشتری نسبت به دیگری دارد صدا و سیما است. در طول سالهایی که رادیو و تلوزیون در ایران رواج داشته است، کاملا زیر نظر حکومتها بوده و طبیعی است که بسیاری از نظرات اگر با سیستم حاکم همخوانی نداشته باشد از آن بیرون رانده شده و باید برای انتقال خود از راههای جایگزین استفاده کند.
البته باید توجه داشت که شرایط بیان عقیده این روزها در صدا و سیما شرایط خاص خود را دارد که میتواند در قالبهایی از پیش تعیینشده به این کار بپردازد. روالی که همواره در سالهای گذشته حاشیههای زیادی به دنبال داشته و در بعضی موارد حتی مقامات کشوری را وادار به واکنش کرده است. مثال بارز آن در سریالهای تلوزیونی که اخیرا اتفاق افتاد، حاشیههای به وجود آمده برای سریال پایتخت بود که نه تنها با سانسورهایی از سوی شبکه یک صدا و سیما همراه شد بلکه واکنش بازیگران این سریال تلوزیونی را نیز برانگیخت.
با این وجود و با توجه به عدم اعتماد بخش زیادی از مردم به صداوسیما و حرف و حدیثهای فراوانی که پیرامون عملکرد این سازمان وجود دارد، روشهای نوینی برای ابراز عقیده و انتقال پیام بهوجود آمده است. امروزه فضای مجازی نقش جایگزین را ایفا میکند و به دلیل دسترسی آسانتر و همهگیر بودن برای بیشتر اقشار جامعه توانسته از صدا و سیما پیشی بگیرد.
وجهههای مختلفی از انتقال پیام در فضای مجازی وجود دارد. از جملههای آن میتوان به ساختارشکنی آن اشاره کرد. نحوه ابراز عقیده هنرمندان حالتی گریزپذیر یا همانطور که گفتیم ساختارشکنانه دارد. برای مثال میتوان به زبان انتقادی این بستر ارتباطی اشاره کرد؛ هنرمندی که اگر در صدا و سیما به قصد اعتراض و انتقاد کاری انجام دهد، خواسته یا ناخواسته به چهارچوبی هدایت میشود که برخاسته از سیاستهای دولتی و عرف جامعه است زبان به انتقاد در فضای مجازی باز میکند. زبان انتقاد در فضای مجازی چارچوب معینی ندارد و یا حداقل میتوان گفت از بار آن کاسته شده و با تبدیل زبان رسمی، به زبان محاورهای دست خود را بازتر کرده است.
برای مثال انتقاد به مسئله گرانی و تورم در کشور در فضای مجازی بسیار منعطفتر، با تنوعتر و بازتر از فضایی مثل صداوسیما است که چارچوبهای زیادی آن را هدایت میکنند. در زبان رسمی و قالبی صدا و سیما هنرمندان با استفاده از انواع کنایههای موجود باید به این موضوع اشاره کنند اما در فضای مجازی میبینیم که با قرار دادن یک عکس یا بازتاب شکایات مردمی میتوانند پیام خود را منتقل کنند و چه بسا تاثیر دو چندانی بگذارند.
از طرف دیگر جذب مخاطب و اثرگذاری بر مخاطبین با توجه شرایط مخاطب میتواند رقابت را تناتنگتر از گذشته بکند. دنیای امروزی، دنیای تکنولوژی است و همین امر باعث شده که نوجوانان زودتر از مسائل اجتماعی و یا حتی سیاسی با خبر بشوند و طبیعی است که با واکنشهایی از سوی آنها روبهرو بشویم.
از همین سو باید توجه بیشتری به این نسل بشود، به پرسشهای آنان پاسخ داده شود و با توجه به محدودیتها در صدا و سیما (از جمله کمبود شبکههای مختلف علیرغم اضافه کردن شبکههای جدید در چند سال اخیر باعث میشود) تلاش کنیم تا این ذهن پرسشگر راه آسانتر و شاید منطقیتری را در پیش بگیرد و به با رجوع به فضای مجازی به صورت مستقیم با واقعیتهای جامعه روبهرو شود.
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که قدرت هماهنگ شدن در فضای مجازی بسیار بیشتر از صدا و سیما است. در این بستر رسانهای با هر سلیقه و علاقهای میتوان در فضای مجازی پیگیر موضوعات مختلف شد. برای مثال فردی که به دنبال انتقادها یا اعتراضهای کارگری، دانشجویی و یا صنفی باشد، در فضای فضای مجازی میتواند تمام اخبار مربوط به این موضوع را رصد کند و با همفکران خود حول این موضوعات به تبادل نظر بپردازد. پدیدهای که در صداوسیما با توجه به دلایلی که به آن اشاره کردیم امری محال است.
انعطاف فضای مجازی یا به عبارتی چکشخواری آن تنها محدود به باز بودن فضای گفتوگو در آن نیست؛ از همین رو شغلهای مختلف با ساعتهای کاری مختلف میتوانند خود را با فضای مجازی هماهنگ کنند و از مخاطبین اصلی آن باشند، برای مثال راننده تاکسی که ساعت کار مشخصی ندارد میتواند هر وقت که بخواهد اخبار را از فضای مجازی پیگیری کند در حالی که ممکن است اخبار صداوسیما را از دست بدهد. به طور کلی میتوان گفت: فضای مجازی رسانهای است تحت امر مخاطبش که هم میتواند محتوی دریافتی خود را دستچین کند و هم ساعات استفاده خود از این محتوی را آزادانه تعیین کند.
البته در آخر شایان به ذکر است که روشهای انتقال پیام فقط به این دو حالت محدود نمیشود بلکه رسانههای کاغذی و سایتهای خبری نیز در این عرصه فعالیت زیادی دارند و در بسیاری از موارد عملکردشان بهتر از صداوسیما و فضای مجازی است. با این حال با توجه به جامعه امروز ما، در این یادداشت به مقایسه عملکرد صداوسیما و فضای مجازی بهخصوص برای فعالان اجتماعی و هنرمندان پرداختیم و در یادداشتهای بعدی به صورت تخصصیتر، به روشهای انتقال اطلاعات هنرمندان با استفاده از هنر خودشان خواهیم پرداخت.
انتشار یادداشت در کلانشهر به معنای تایید محتوی آن نیست و برای آگاهی مخاطبان منتشر میشود.
نظر شما: