بعضی از نازنینان روزگار ما اگر بیشتر از صد سال هم عمر کنند باز کم است چون بازتولید چنین گوهرهایی حالاحالا در مملکت مان رخ نمیدهد.
نزدیکتر شدن به آنها به واسطه میزبانیمان آسان بود اما همان تماشای وقار این دو گوهر مملکتمان مرا بس بود و به خود اجازه ندادم دیالوگی غیر از سلام و خوشامدگویی با آنها داشته باشم و بعدش هم که راهنماییشان کردیم به هتل پردیس رشت و تا فرداش که مراسم برگزار شد و آقای دریابندری برای استادش -دکتر بهزاد- سنگ تمام گذاشت و یادآوریهای ارزشمندی از رویهاش در تدریس کرد و به نظرم یکی از طولانیترین سخنرانیهایش بود چون اصولا آدم کمحرفی در چنین مراسمی بود.
فردای مراسم که همه برگشتند به تهران نوبت پرداخت صورتحساب هتلهایی که محل اسکان میهمانان بود، رسید و برای پرداخت صورتحساب آقای دریابندری و خانم راستکار من داوطلب شدم؛ البته نه از جیبم بلکه از مبلغ تنخواه مراسم. گاهی بیرون از متن برایم جذابتر از متن است، آخر
«کتاب مستطاب آشپزی» نوشته دریابندری جدا از دیگر هنرهای نابش، تاثیر فراوانی در نگاهم به زندگی و به خصوص عشق دیرینم آشپزی گذاشته بود و ویرم گرفته بود ببینم در این فاصله اقامت در رشت چه غذایی و چه دسری خوردهاند!
کآغذ صورتحساب را تا همین چند سال پیش در آرشیوم داشتم و نمیدانم چرا پارهاش کردم اما جالب بود که غذای منتخبشان باقلاقاتق و میرزا قاسمی و ترش تره بود با مقادیر معتنابهی زیتون پرورده و سیر ترشی محلی!
دو _ همین چند ماه پیش بود که فرصت شد و نشستم گفتوگوی تصویری بلند چندین ساعتهای را با استاد منوچهرانور تماشا کردم در قالب سایت آرته باکس -فخرالدین انوار- و اما در یکی دو قسمت این گفتوگو، استاد انور از روز آشناییاش با نجف دریابندری میگوید در موسسه فرانکلین و روایتهای جذاب دیگری از همکاریاش با این مرد بزرگ که توصیه میکنم اگر اهلش هستید بگردید و بیابید و تماشا کنید این لذت محض را.
سه _ بعضی از نازنینان روزگار ما اگر بیشتر از صد سال هم عمر کنند باز کم است چون بازتولید چنین گوهرهایی حالاحالا در مملکتمان رخ نمیدهد و باید کماکان حسرت خوار غیبت چنین گوهرهایی باشیم و درگذشت «استاد نجف دریابندری» فقدان یکی از نگینهای بیقیمت فرهنگ ماست.
عکسها از غزال بیبک آبادی
نظر شما: