کلانشهر _ گروه سیاسی: مجلس دهم امروز درحالی آخرین جلسه علنی خود را برگزار کرد، که بر راس آن علی لاریجانی نیز پس از 12 سال بهارستان را وداع گفت.
پس از اتفاقات سال 88 و قهر نیروهای اجتماعی و سیاسی با مجلس نهم، مجلس دهم حکایت دیگری برای خود دست و پا کرد. وقتی که در اسفند 90 بخش زیادی از حوزههای رای گیری خالی از اصلاحطلبان وقت شد، هیچکس گمان نمیکرد سید محمد خاتمی، رییس جمهور هشت سال دوران اصلاحات به دماوند برود و در حوزه رایگیری آن جا رای خود را به صندوق بیندازد. اقدام خاتمی در شرایط سیاسی آن روز بیشتر مخالف داشت تا موافق؛ مخالفان رای دادن او را پشت پایی به ظرفیتهای از دست رفته اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری 88 میدانستند و موافقان رای او را، اهرم مهمی برای حفظ اصلاحطلبان در ساختار قدرت تعبیر کردند. به هر ترتیب انتخابات مجلس نهم برگزار شد و بخش زیادی از جامعه اقبالی به آن نشان نداد تا نوبت به انتخابات ریاست جمهوری برسد و با روی کار آمدن دوباره چهرههایی همچون هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی، حسن روحانی برای نزدیکتر کردن نیروهای سیاسی به هم پای به وزارت کشور بگذارد و در انتخابات ثبت نام کند. آن روزها سیاست ایران درحال محک زدن خود بود و جریانها و نیروهای سیاسی نیز بخشی از این محک بودند. قرار بود انتخابات عرصه آشتی شود و اصلاحطلبان خاطره پربحث شکست در سال 88 را با آلترناتیوی که ختم به «اعتدال» شد جبران کنند.
دولت اول روحانی سرانجام گرفت هرچند کیفیت «امید» در آن مشکوک بود. اما به هر روی اتفاقاتی در فضای سیاسی ایران افتاد که حداقل هشت سالی میشد که از حافظه جمعی مردم رخت بسته بود. اما در اینجا هدف بازنمایی دولت و اقداماتش نیست اما برای رسیدن به این موضوع که مجلس دهم تحت چه شرایطی شکل گرفت، مرور این اتفاقات لازم است. عملکرد نسبتا قابل قبول دولت نخست روحانی به علاوه تغییراتی که نسبت به دوره هشت ساله ریاست جمهوری محمود احمدینژاد اعمال شد، جامعه را یک قدم از عقبنشینی اش جلو کشید. انتخابات خرداد 88 حالا دیگر فقط یک خاطره جمعی دلخراش نبود و آرام آرام بخشی از نیروها دوباره پای کار آمدند تا آن بخش از ظرفیتهای سیاسی که در سال 92 طی ائتلاف ناگزیر اصلاحطلبان با اعتدالیان به دست نیامد را در مجلس دهم بجوید.
رد صلاحیت گسترده اصلاحطلبان هم نتوانست خیز جنبش اجتماعی برای تصاحب عموم کرسیهای سبز بهارستان را خاموش کند. اما شاید «تَکرار» خاتمی بود که سرنوشت محتوم انتخابات را چند روز قبل از برگزاریاش معلوم کرد. خاتمیِ آن روز، چهره دیگر چهره خاتمی اسفندماه 90 را نداشت و آنها هم که او را به پشت پا زدن به اصلاحطلبان متهم کرده بودند، حالا با رضایتی که نداشتند و با امیدی که داشتند پشت او درآمدند تا یک بار دیگر بخت سیاسی خود را از دروازه اصلاحطلبی امتحان کنند.
مجلس دهم برگزار شد و لیست امید، موسوم به لیست خاتمی موفق به تصاحب نزدیک به نیمی از کرسیهای مجلس شد. اتفاقی که بیمها را در آن روز جامعه ایران عقب راند و امیدها را پیش کشید تا انتظار اصلاح لوایح و قانونهایی که بیش از هشت سال در گلوی طیفی از جامعه که به اصلاحطلبان نزدیکتر بودند، زخم میتراشید، به کشف دوایی منجر شود.
مجلس دهم آغاز شد اما لیست تحت امر خاتمی، بیش از آنکه به اصلاح قوانین و همت در تصویت لوایح مشهور شود، در سکوت «عارف» خلاصه شد و عکسهای سلفی نمایندگانش با «موگرینی». بهارستان روز به روز از دو قطبی سازندهاش بیشتر فاصله میگرفت و به مرور دیگر کسی یادش نبود 42 درصد آن مجلس حاصل «تَکرار» خاتمیاند و دیگرانش همه با هم نمایندگان طیفهای دیگر جامعه. انگار از 94 تا 98 به جای چهار سال فاصله چهل سال فاصله بود و هیچکس باورش نمیشد این مجلس، همان مجلسِ حاصل امید است که قرار بود همیشه یادش در دل بهارستان گرامی داشته شود.
امروز مجلس دهم تمام شد، مجلسی که با «تَکرار» شکست خود به پایان سلام گفت و 289 عضو دیگرش هرگز نفهمیدند پشت لبخند آرام رییس همین مجلس چه نهفته بود که با طمانینه در کارزار سران قوا نشست و بنزین را سه برابر گران کرد. همین مجلس که نفهمید خاتمی کجای چرخدندههای قاتل «امید»ش جا ماند و عارف و صادقی و سلحشوری، چگونه هر یک پایان جداگانهای برای خود رقم زدند. مجلسی که تمام شد اما شاید هرگز کارهایی که باید میکرد و نکرد، تمام نشود و البته شاید از همین رو بود که علی لاریجانی در آخرین نطقش شعری خواند و گفت: «مجلس تمام گشت ولی باید گفت در تو پایان نیست آغازی دگر باید تو را؛ ختم جلسه را اعلام می کنم».
نظر شما: