کلانشهر _ گلناز ابراهیمی: رومینا، دختری نوجوان ۱۳ سالهای است و از یکی از روستاهای حویق به آستارا فرار میکند. نقشههای اینترنتی میگویند فاصلهی آستارا تا حویق به صورت تقریبی ۳۳ کیلومتر است. چه چیزی در این فاصله است که به او حس امنیت میدهد؟
چرایی اینکه نوجوانی مانند او اینگونه تصمیم میگیرد، شاید از قوانین سختگیرانهای ناشی شود که در اطراف خود حس میکند. او میرود برای فرار از سنتهای سخت خانواده. او میرود که به خواست خودش زندگی کند و تصمیم بگیرد، اما پدر او را مییابد، کبر مردسالارانهاش تلنگری میخورد و آنچه نباید اتفاق بیفتد، رخ میدهد؛ رومینا یکی از هزاران قربانی قتلهای ناموسی در ایران میشود.
«قتل ناموسی» ترکیب آشنایی است که بارها آن را شنیدهایم، قتلی به شیوهی قرون وسطایی که بدون توجه به قانون در دادگاهی یک طرفه و بر اساس تصمیم مردانی از خانواده درجه یک زن گرفته میشود و متهم حق هیچ دفاعی از خود ندارد. علت این امر به زعم خانواده سنتی تنها یک چیز است: ننگین شدن شرافت خانواده!
زنها در خانوادههای سنتی به دلیل مواردی از جمله خودداری از ازدواج اجباری، قربانی یک تجاوز جنسی بودن، طلاق گرفتن، رابطه با جنس مخالف، یا ارتکاب به زنا ممکن است در خطر قتل به دست خانواده خود قرار بگیرند.
مسئله اصلی در اینگونه خشونت ها این است که تنها با یک جرقه آغاز میشود. تنها شک کردن به داشتن رابطهای خارج از عرف بدون داشتن حتی هیچگونه مستنداتی، قربانی را به کام مرگ میکشاند. اگر به تاریخچهی قتل ناموسی نگاهی بیندازیم خواهید دید که قتلهای مبتنی بر شرف یا ناموس، از زمان روم باستان رواج داشته است، جایی که بزرگان یا مردان ارشد خاندان، حق داشتند جان یک همسر زناکار یا دختر مجرد که رابطه جنسی برقرار کرده بود را بستانند.
علت این قتلها ریشه در قوانین حاکم در خانواده دارد، قانونی نانوشته به نام مردسالاری.
از طرفی دسترسی بیشتر مردان به منابع قدرت حس قدرت را در آنها افزایش میدهد، این نوع نگرش از تفکری نشات میگیرد که مردان خانواده، زنان را به چشم نوامیس خود نگریسته و بر بدن و حتی تفکر آنها احساس مالکیت دارند. مردانی که چنین رویکردی در قبال زنان دارند، همچنان زن را ملک مطلق خود میپندارند و برای او شخصیت مستقل انسانی و حقوق فردی قائل نیستند. در واقع خشونت علیه زنان ریشه در فرهنگ و ساختار جامعه دارد، حفظ ناموس یک ارزش در خانوادههای ایرانی است. در یک جامعه سنتی، پاکدامنی زن تنها به خودش تعلق ندارد و شخص به رسمیت شناخته نمیشود و هر عمل اشتباهی بر سایر اعضا نیز اثر میگذارد و همینطور قانون این اختیار را به صورت ضمنی به مردان میدهد که زن، خواهر یا فرزند خطاکار خود را تادیب کنند.
بر اساس ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی «هرگاه مردی زنش را با مرد دیگری در بستر ببیند و علم به عدم مخالفت زن داشته باشد، میتواند هر دوی آن ها را به قتل برساند.» و همینطور ماده ۲۲۰ آن قانون هم تصریح کرده «پدر و جد پدری به خاطر کشتن فرزند قصاص نمیشوند.» مشکل دیگر حمایت افکار عمومی از قاتل است. جامعه سنتی از مردان میخواهد به خاطر تلاش زن برای به دست آوردن حقوق خود او را تنبیه یا مقتول کنند و در این مورد نه تنها فعل کشتن مورد نکوهش قرار نمیگیرد بلکه ستایش هم میشود.
اگرچه قتلهای ناموسی علاوه بر ریشه داشتن در فرهنگ مردسالار جامعه ایرانی هر ساله قربانی میگیرد اما مسائل ناموسی تنها علل وقوع این قتلها نیستند. در شرایطی که زنان ایرانی جایی در قوانین حمایتی نیز ندارند، امنیتشان حتی در خانهها نیز قطعی نیست. در سالیان اخیر کم نبودهاند والدین یا همسرانی که به مصرف مواد مخدری همچون شیشه اعتیاد داشتهاند و به دلیل توهم ناشی از اعتیاد اعضای خانوادهشان به ویژه زنان را به قتل رساندهاند.
با این حال لایحهای به نام تامین امنیت زنان در دست بررسی قرار دارد که در انتظاری هفت ساله برای تصویب قرار گرفته است. این لایحه، در مقابله با خشونت علیه زنان تعریفی حقوقی ارائه داده و آن را جرم دانسته است. مثلا ماده سوم این لایحه میگوید: «هیچکس حق ندارد در روابط خانوادگی، اماکن خصوصی، عمومی یا دولتی به قصد آسیب علیه زنان مرتکب خشونت شود و در صورت ارتکاب، مطابق احکام این قانون مجازات میشود. حال باید منتظر ماند تا ببینم چه سرنوشتی در انتظار این لایحه است و آیا تصویب آن نقشی پررنگ و قاطع در پایان دادن به اینگونه خشونت ها دارد یا خیر!
انتشار یادداشتها در کلانشهر مشخصا مواضع کلانشهر نیست و جهت آگاهی مخاطبان منتشر میشود.
نظر شما: