کلانشهر _ امیر سقا: چندی پیش در تمرین یکی از تئاترهای در حال تمرین دستیار کارگردان رو به اعضای تیم خود گفت: ما برای گرفتن تایید اجرا در جشنواره، نیاز به یک اجرای ده شبه و تایید توسط بازبین داریم. همان جا این فکر به ذهن من خطور کرد که سطح تئاتر گروههای شهرستانی نسبت به اهالی تئاتر در تهران چه تفاوتهایی دارد و آیا گروههای تئاتر در پایتخت و سایر شهرستانها با یک جنس محدودیت روبهرو هستند یا خیر. از همین رو به سراغ افشین عموزاده مدیرعامل خانه تئاتر گیلان و کارگردان تئاتر رفتم تا نظر او را درباره آفتهای مرکزگرایی در تئاتر جویا شوم.
* آقای عموزاده به نظر شما چرا جریان تئاتر در تهران نسبت به سایر شهرها قویتر است؟
هر چیزی که در تهران جریان داشته باشد ورود یک شهرستانی به آن سختتر است. برای مثال در فوتبال ما چیزی به نام لیگ دو و لیگ یک و همچنین لیگ برتر داریم و بعد از آن تیم تهرانی و شهرستانی داریم. همان عاملی که تهران را یک مرکز سیاسی میکند همان عامل در فرهنگ نیز تاثیرگذار است و عوامل فرهنگی را نیز با خودش پررنگ میکند. اما میتوان به دو عامل دیگر اشاره کرد: در ابتدا باید باید گفت تهران یک شهر پانزده میلیونی یکپارچه است که مثلا 22 برابر شهر رشت است. از طرفی تعداد مخاطبان تئاتررو در تهران بیشتر است و به همین دلیل یک اجرا میتواند 30 شب سالن را پر کند و نمایش درآید.
حال اگر به جامعه تئاتری تهران دقت کنیم با دو دسته سالن روبهرو میشویم؛ اولی سالنهای دولتی و سپس سالنهای خصوصی. در سالنهای دولتی با توجه به دولتی بودن آن با جامعه تئاتری بیشتری روبهرو هستیم اما باید این نکته را هم در نظر بگیریم که سالنهای دولتی ناگزیرند که جمعیت تئاتری سایر استانها را هم پوشش دهند پس در این سالنها گردش مالی کمتر است چون ناچار هستند توان مالی مخاطب غیر مرکزنشین را هم در نظر بگیرند.
اما در سالنهای خصوصی فرصت برای اجرا راحتتر به دست میآید اما مشکلش این است که آنها خودگردان عمل میکنند و این امر خیلی مهم است که تئاتری که روی صحنه میرود حتما باید فروش بالایی داشته باشد. از این رو گروههای تهرانی با اشخاص شناختهشده تر راحتتر به توافق میرسند.
* آیا شرایط گرفتن مجوز در هر شهر با تهران تفاوت دارد؟
بله، در کشور ما نحوه گرفتن مجوز اجرا با سایر کشورها فرق دارد و به این صورت است که اگر گروهی موفق به اخذ مجوز در شهری شد بدین معنا نیست که میتواند در شهر دیگر با همان مجوز نمایشی را برگزار کند. اما اجرایی که در تهران به روی صحنه برود فقط کافی است سیدی اجرای خود را تحویل بازبینها دهد و نیازی به اجرا نیست.
* روند فاصله گرفتن تئاتر تهران از سایر شهرها از چه زمانی آغاز شد؟
به نظر من این روند بیشتر از دهه هفتاد آغاز شد. زیرا در دهه شصت مدیریت باسوادی با محوریت دکتر منتظری بر فضای تئاتر کشور حاکم بود اما از دهه هفتاد این فاصله بیشتر و بیشتر شد.
* حمایتهای خصوصی و دولتی در شهرستانها با تهران فرق دارد؟
خیر، من در این رابطه نمیتوانم خیلی قاطع حرف بزنم، زیرا تشکیلات تئاتری در کشور دو دسته است که یکی انجمن نمایش است و دیگری خانه تئاتر ایران است که من مدیر خانه تئاتر گیلان هستم و در این مدت متوجه شدم فرق چندانی در کمک نقدی وجود ندارد. برای مثال اگر دولت تصمیم میگیرد به هر گروهی که در استان خودش به روی صحنه رفت سه میلیون تومان بدهد تقریبا میتوان گفت همه گروهها همان سه میلیون را دریافت میکنند. اما در بخش خصوصی باید به این نکته توجه داشت که شهر تهران مقدار زیادی کارخانه و شرکت دارد که حتی اگر بخواهند کمک بسیار کمی کنند میتواند بسیار تاثیرگذار باشد.
* تفاوت تعداد شبهای اجرا در شهرستانها و تهران چگونه است؟
من سه سال بازبین تئاتر در استان گیلان بودم و میتوانم بگویم نهایت شبهایی که در گیلان به روی صحنه میروند بین هفت تا ده شب است که دو دلیل دارد: یک آن که مخاطب کم است و احتمال این که سالن خالی بشود وجود دارد و دوم آن که با توجه به کمبود سالنها گروههای دیگری در انتظار اجرا هستند. در تهران شرایط فرق دارد و اجراهای یک و دو ماهه مرسوم است و از آنجایی که بخشی از تبلیغات تئاتر دهان به دهان است احتمال این که در شبهای بعدی سالن پر بشود وجود دارد اما در استانی مثل استان گیلان قبل از داغ شدن تنور اجرا، نمایش به پایان میرسد.
* آیا برای رفع اثر مرکزگراییزدایی تلاشی چه از مرکز و چه از شهرستانها شده است؟
فکر میکنم تنها کاری که توانستهاند بکنند زیاد کردن جشنوارهها است. به امید این که گروههای شهرستانی بتوانند بیشتر در تهران به روی صحنه بروند، اما اینگونه جشنوارهها حتی مرهم زخم نیز نبودهاند زیرا جشنوارهها در تهران برگزار میشود و به بچههای شهرستانی یاد داد داده میشود که برای دیده شدن باید به تهران بروند.
* آیا میتوان گفت مرکزگرایی به یک مشکل غیرقابل حل تبدیل شده است؟
بله، این مسئله برمیگردد به مسائل سیاسی و ما چون در مسائل سیاسی مرکزگرایی میکنیم طبیعی است که در فرهنگ و هنر نیز این اتفاق بیفتد و اصلا نمیتوان گفت این مرکزگرایی یک دلیل فرهنگی داشته باشد و حتما دلایل زیادی دارد که سیاست بیش از همه تاثیرگزار بوده است. در کشور ما نیز باید یک پایتخت فرهنگی ایجاد شود مثل کشور ایتالیا که جدا از رم به عنوان پایتخت سیاسی یک پایتخت فرهنگی وجود دارد.
* در مسئله مرکزگرایی تئاتر سهم سیاست و سیاستگذاری را چگونه برآورد میکنید؟
در کشور ما سیاست تاثیرگذار است چون خیلی چیزها در کشور ما رها شده است. به همین دلیل نمیتوان گفت سیاست خاصی تعیین شده باشد، به همین دلیل هم است که جامعه ما احساس نیازی به تئاتر نمیکند و آنچنان حساس نیست.
* با توجه به این که بهترین دانشگاههای هنر در تهران است شرایط آموزش تئاتر در شهرستانهای دیگر چگونه است؟
سطح کیفیت در تهران نسبت به سایر شهرها بسیار بالاتر است. برای توضیح بیشتر میتوانم بگویم رشته تئاتر در سال 1345 در تهران شروع به فعالیت کرد اما ده سال بعد از آن چیزی به نام دانشگاه گیلان افتتاح شد و اولین رشتههای هنری در سال 85 در این دانشگاه شروع به کار کردند.
* آیا نسل جدید هنرجویان تئاتر غیرتهرانی توانایی رقابت با هنرجویان تهرانی را دارند؟
در حال حاضر بسیاری از مراحل آموزش در فضای مجازی صورت میگیرد و من فکر میکنم فاصله توانمندی هنرجویان شهرستانی با هنرجویان تهرانی خیلی زیاد نیست.
* پر واضح است که امکانات در تهران کاملا نسبت به شهرستانها برتری دارد اما نیروی متخصص چطور؟
نیروی متخص نیز در تهران شرایط بهتری دارد. متاسفانه به واسطه جمعیت بیشتر تهران شخصی که حتی در شهرستان نیز فعالیت داشته باشد بعد از مدتی راهی تهران خواهد شد.
* در سالهای گذشته شاهد ورود گروههای تهرانی به گیلان و اجرا و رقابت آنها با گروههای گیلانی بودیم. این امر برای تئاتر گیلان مفید است یا مضر؟
اعتقاد من این است که مفید است و ای کاش میشد این جریان ادامه پیدا کند. ما اگر اجازه بدهیم گروههای تئاتری تهران در رشت اجرا داشته باشند، باعث تربیت مخاطب میشود.
* از دهه 90 به بعد، آیا در مخاطبپروری موفق بودهایم یا خیر؟
ما مدیون فضای مجازی هستیم و موردهایی بوده که با کمترین چاپ کاغذی روبهرو بودهایم و بهطور کلی میتوان گفت که در این عرصه موفق بودیم.
*و در آخر کمی تخصصیتر به گیلان بپردازیم، آفت تئاتر گیلان بهطور خلاصه چیست؟
من فکر میکنم «عدم نظارت کیفی بر آثار» مهمترین آفت تئاتر گیلان است. بدین صورت که آثار از نظر کیفی ممیزی نمیشوند (فقط فرم آثار دستخوش تغییر میشود) و همین باعث میشود ما ببیننده خود را از دست میدهیم.
چه کسی یا چه چیزی عامل چنین وضعیتی است؟
به صورت کلی من نقش اداره کل فرهنگ و ارشاد استان را در این مورد پررنگ میدانم چراکه هرچه تعداد تئاترهای برگزار شده در استان بیشتر باشد آنها میتوانند بودجه بیشتری از وزارتخانه دریافت کنند.
نظر شما: