رازهای بدرقه باشکوه مرد بی ریای گیلان از شهرداری تا بادی الله رشت؛

از لذت ابدی تا دشواری های «حاجی رودباری» بودن


۱۴۰۱/۰۱/۰۴ - ۲۰:۲۷ | کد خبر: ۱۹۹۳۸ چاپ

در هنگامه‌ای که افراد زیادی پیش این مقام و آن مسئول می‌روند،تا پستی بگیرند،در خانه‌ات بنشینی، تا تمام مقام و منصب گرفته‌ها پیش تو بیایند و از گرفتن عکس یادگاری با تو پُز بدهند و تو این‌ها را مثل مردم عادی ببینی و فرقی برایت نداشته باشد عجیب است

از لذت ابدی تا دشواری های «حاجی رودباری» بودن
کلانشهر: رضا حقی- در زمانه‌ایی که به نظر می‌آید مردمانش مسابقه گذاشته‌اند برای کسب بیشتر نام و نان، تو نه پی نان باشی و نه پی نام.

در هنگامه‌ای که آنقدر شیفته خدمت هستند تا از هر راه ممکن به قدرت برسند تا خدمت کنند، تو پی قدرت نباشی تا بهانه شیفتگی خدمت بکنی.

در زمانه‌ای که خیلی‌ها احساس تکلیف می‌کنند تا کاندیدا شوند تو نخواهی بدانی لذت احساس تکلیف کردن برای کاندیدا شدن یعنی چه‌.

در هنگامه‌ای که افراد زیادی پیش این مقام و آن مسئول می‌روند،تا پستی بگیرند، در خانه‌ات بنشینی، تا تمام مقام و منصب گرفته‌ها پیش تو بیایند و از گرفتن عکس یادگاری با تو پُز بدهند و تو این‌ها را مثل مردم عادی ببینی و فرقی برایت نداشته باشد. در هنگامه‌ای که اکثراً نزد دیگران غیبت می‌کنند با عنوان نهی از منکر، و ترویج منکر می‌کنند، تو در خلوتت با خدا باشی و برای آن‌ها طلب مغفرت کنی‌.

در زمانه‌ای که اکثرا به دنبال مقام می‌دوند تو همه مقام‌ها را پس بزنی، در هنگامه‌ای که اکثر آدم‌ها برای آقازاده‌هایشان انواع پست و مقام و گرین کارت و هزار جور کوفت و زهر مار دیگر ردیف می‌کنند به فرزندت بگویی مثل خودت هیچ پستی را قبول نکند ویک طلبه معمولی باشد.

در زمانی که بعضی‌ها برای برگزاری دهه محرم ۵۰ تا بنر درسطح شهر می‌زنند تو بدون نصب یک بنر از در و دیوار خانه‌ات مردم بالا بروند، در هنگامه‌ای که همه مساجد به شعاع ۵۰۰ متری، مسجدت، به اندازه انگشتان دو دست نمازگزار نداشته باشند و مسجد توجایی برای‌ایستادن نمازگزار نداشته باشد، در هنگامه‌ای که در بسیاری از مساجد برای نماز عید فطر تبلیغات سطح شهر انجام می‌دهند در مسجد تو بدون هیچ تبلیغی، به علت ازدحام جمعیت دوبارنمازعید فطر بخوانی.

در این هنگامه چه اتفاقی افتاده است؟ که همه چیز در یک نفر جمع می‌شود و آن فرد می‌شود «حاجی رودباری».

در مهمانی‌هایی که در خانه خودتان می‌دهید چند بارحاضرید موقع آمد و شد مهمان بلند شوید؟ حاجی رودباری موقع روضه دم در خانه‌اش می‌نشست موقع ورود و خروج همه افراد، - فرقی نمی‌کرد چند سال دارد چه کاره است واز کجا آمده است - به احترام آن فرد بلند می‌شد و دست بر سینه می‌گذاشت و بعد می‌نشست، این کار او با آن سن و سال آدم را متحیر می‌کرد.

روضه خانگی حاجی رودباری، بی‌شک بزرگترین، مردمی‌ترین، بی‌ریاترین، باصفاترین روضه استان ماست. هر روز توسط مردم بسته‌های زیادی از چای و قند گرفته تا خرما وحلوا به عنوان نذر به آن خانه سرازیر می‌شد و مردم با نذورات اهدایی پذیرایی می‌شدند و اضافه نذورات باقیمانده هر روز به صورت بسته‌های کوچک در بین مردم تقسیم می‌شد و روز بعد روز از نو روزی از نو.

بسیاری از بازاریان مغازه‌هایشان را می‌بستند تا ساعتی با مجمع و سینی‌های بزرگ و کوچک از مردم با چای پذیرایی کنند. یکی پلاستیک برای کفش بدهد، یکی استکان‌های خالی را جمع کند، یکی شربت بدهد، یکی چای می ریزد، همه آزادند هر کمکی از دستشان برآمد انجام دهند. خانم‌های چادری و بی‌چادر ساعت‌ها در صف می‌مانند تا درب خانه باز شود تا برای نشستن جا داشته باشند، آن‌هایی که جا مانده‌اند از درب حیاط کتابخانه وارد می‌شوند و در راهرو طرف مردان سر پا می‌ایستند تا لحظات کوتاهی هم که شده از این مکان استفاده کرده باشند. ولی باز هم تعداد زیادی در خیابان‌های اطراف سر پا‌ایستاده‌اند. در آن خانه هیچ چیز بوی ریا ندارد، کسی به تو تذکر نمی‌دهد، هر مداح و روضه خوانی که می‌آید بالای منبر می‌رود، حاج رودباری که خودش باید در این ایام پاکت بگیرد خود یک عمر به همه پاکت می‌دهد.

موقع ورود به مسجد سیل نمازگزاران را ببینی و برایت تعداد آن‌ها مهم نباشد، اصلاً سرت را بلند نکنی که تعدادشان را ببینی، از درب مسجد تا محراب برایت تونل باز کنند و همه از روی ادب و احترام‌شانه‌هایت را ببوسند وتو از روی حجب و حیا سرت را بالا نیاوری و سرخ بشوی.

توحرف زیادی از احترام به والدین نگفتی ولی امکان نداشت یکبار موقع خروج از مسجد بالای سر قبر پدرت فاتحه نخوانی و رد شوی، درمورد ساده زیستی حرفی نمی‌زدی چون همه وضعیت خانه‌ات را می‌دیدند و احتیاج به حرف زدن نبود. حرفی در مذمت تعلق به این دنیا نمی‌گفتی چون مردم می‌دیدند با این دنیا زیاد کاری نداری‌. تو از توکل به خدا زیاد حرف نمی‌زدی. بعضی اوقات تا نزدیک ظهر، تاسوعا و عاشورا از غذا خبری نبود و کسی گوسفند نذری می‌آورد وغذا مهیا می‌شد. غم نان فردا را نداشتی و توکل را در عمل نشان می‌دادی، ویژگی ممتازت کم حرف زدنت بود. سفارش به تقوی لغلغه زبانت نبود، عین تقوی بودی، خود ادب بودی، خود حیا بودی، خود تواضع بودی، نمی‌دانم چه جور به آسمان اتصال داشتی که در برخورد با زمینیان اتصالی نمی‌دادی!
روباری تشییع 4فرودین (2)

کمتر پیش می‌آید در شهر ما در تشیع جنازه معلایی، مکلایی، اهل علمی، اهل هنری، اهل ورزشی، - اهل هر قبیله‌ای که باشی - مردم همیشه در صحنه و مردم پشت صحنه همه با هم در صحنه حضور داشته باشند وصحنه اینقدر بزرگ شود ازشهرداری تا صیقلان واز آنجا تا سر بادی الله ازدحام جمعیت باشد‌. (گزارش تصویری مراسم را اینجا ببینید)

حاجی رودباری مثل کسی نبود مثل خودش بود می‌توانیم به آینده‌ امید داشته باشیم و بگوییم فلانی مثل حاجی رودباری است، چون حاجی رودباری بودن سخت است!

نظر شما:

security code