گفت وگو درباره سیگار و مرگ تا سبزه میدان رشت

چگونه مُردن هم مهم است؟


۱۴۰۱/۰۴/۱۵ - ۲۰:۱۲ | کد خبر: ۲۳۳۳۹ چاپ

 مسافر گفت نه آقا جان نقل این حرفا نیست من نه تخصص خاصی دارم نه دانشمندم نه مخترع، که اگه چند سال بیشتر عمر کنم شاید بتوانم به دنیا خدمتی بکنم کشاورزم. بیجار دارم روی اون کار می‌کنم من که مردم بچه‌هایم بیجار را آباد می‌کنند شاید خوشحال هم بشوند چند سال زودتر صاحب آن می‌شوند

چگونه مُردن هم مهم است؟

اختصاصی کلانشهر: رضا حقی"ماشین‌نگاره" عنوان سلسله مطالبی است که در اتومبیل (ماشین) می‌گذرد و چهارشنبه هر هفته به قلم این نویسنده در کلانشهر منتشر می‌شود.(بیشتر بخوانید)

اول اون سیگارت را خاموش کن بعد سوار شو.

مسافر چند پک عمیق به سیگار زد انگار دارد آخرین وداع با سیگار را انجام می‌دهد نگاهی به سیگارش کرد و آن را زیر پا له کرد و صندلی جلوی تاکسی نشست.

راننده نگاهی به من کرد و بعد رو کرد به مسافری که بغل خودش نشسته بود گفت می‌دانید می‌گویند هر سیگاری که می‌کشید پنج دقیقه از عمر آدم را کم می‌کند مرد میانسال که چهره آفتاب سوخته‌ای داشت نگاهی به راننده کرد و گفت حال از عمر ما کم بشود چه اتفاقی می‌افتد؟ راننده دنده عوض کرد و گفت هیچی زودتر می‌میریم!

مسافر گفت حالا چند سال زودتر بمیریم چی می‌شود؟

راننده خندید و گفت مثل اینکه شما بدت نمی‌اید زودتر از این دنیا خلاص شوید.

مسافر گفت نه آقا جان نقل این حرفا نیست من نه تخصص خاصی دارم نه دانشمندم نه مخترع، که اگه چند سال بیشتر عمر کنم شاید بتوانم به دنیا خدمتی بکنم کشاورزم. بیجار دارم روی اون کار می‌کنم من که مردم بچه‌هایم بیجار را آباد می‌کنند شاید خوشحال هم بشوند چند سال زودتر صاحب آن می‌شوند.

و الله به خدا حالا که قرار است بمیریم چند سال زودتر چه عیبی دارد اتفاق خاصی نیفتاد بگذار زودتر بمیرم.

راننده نگاه متفکرانی به مسافر و من کرد و گفت یعنی واقعاً برای تو فرقی نمی‌کند. این که زن و بچه‌ات را دیگر نبینی بیجار ت را دیگر نبینی و از این دنیا بروی؟

مسافر گفت مگر تو می‌دانی کی می‌میری؟!‌ای بابا جان اینقدر الان جوانان سکته می‌کنند تصادف می‌کنند می‌میرندکه من و امثال من دیگر جای خود داریم. حالا چند سال دیر و زود برای من فرقی ندارد.

راننده گفت من که قانع شدم اصلاً هرچی دلت می‌خواهد بکش فقط داخل تاکسی نکش، بیرون بکش حالش را ببر نگاهی به من انداخت و گفت خلاف عرض می‌کنم؟

گفتم این همه داستان نیست. فکر کنم این دوست ما فقط به مردن زودتر فکر کرده و برایش این مسأله حل شده است ولی سیگار روی چطوری مردن هم تأثیر می‌گذارد‌.ایشان به این مسأله فکر نکرده. مسافر به عقب برگشت و نگاهم کرد و گفت چطور مگه؟

گفتم به قول شما این همه جوان سکته می‌کنند یا تصادف می‌کنند و در جا می‌میرند و تمام می‌شود. ولی سیگار همه را اینجوری راحت یک دفعه نمی‌کشد. ریه را درگیر می‌کند و روی همه جای بدن تأثیر می‌گذارد خیلی‌ها سالها اسیر بیمارستان و هزینه دکتر و دارو می‌شوند که بیشتر زجر کش می‌شوند و همین جوری راحت نمی‌میرند.

مسافر بعد از چند دقیقه گفت:دستت درد نکند من این بغل پیاده می‌شوم.

بعد از پیاده شدنش راننده گفت گل گفتی، کم مانده بود با صحبت‌های این داداش م، من هم سیگار بکشم! این هم سبزه میدان بفرمایید.

*کارگردان تاتر

 

نظر شما:

security code