دیگر نمیتوانم نیازهای مادی همسرم را تامین کنم . اگر میتواند خودش این کار را انجام دهد. در تمام این سالها من زیر فشار سنگینی که سپیده به من وارد کرد اشتباهات فاحشی کردم. کارهای بدی کردم حتی به سمت کارهای نامعقول رفتم و یک روز به خودم آمدم و دیدم که دارم خودم را نابود میکنم. این رابطه سمی است باید تمام شود.
کلانشهر: سیزذه سال از ازدواج سپیده و رضا گذشته و آنها تصمیم گرفتهاند از هم جدا شوند. این طلاق به درخواست رضا ثبت شده است. او برای جدایی از نظر خودش دلایل محکمی دارد. رضا برای
سایت جنایی میگوید که چرا زندگیاش به بن بست رسید.
*چطور با همسرت آشنا شدی؟ما همسایه بودیم. در مسیر رفت و آمد به دانشگاه با هم بیشتر آشنا شدیم. سپیده دو سال از من کوچکتر است ما در یک دانشگاه درس میخوانیدم. برای همین بیشتر رفت و آمدهایمان هم زمان بود.
*پس از قبل همدیگر را میشناختید.خیلی صمیمی نبودیم. در حد سلام علیک همدیگر را میشناختیم اما بعد از دانشگاه بیشتر آشنا شدیم و کم کم رابطه ما خیلی نزدیک شد.
*چطور شد تصمیم گرفتید ازدواج کنید؟سپیده خیلی دختر آرامی بود. من همیشه فکر میکردم ازدواج با او یعنی خوشبختی محض اما بعد از اینکه با هم ازدواج کردیم همه چیز عوض شد.
*چه اتفاقی افتاد که همه چیز عوض شد؟سپیده کم کم از من چیزهای بیشتری میخواست. من خانه و ماشین نداشتم. پدرم کمک کرد خانه خریدم و بعد هم ماشین خریدم. اما این برای سپیده بس نبود. خواستههای بیشتری داشت. سعی کردم خواستههای او را برطرف کنم و همین باعث شد به طور مرتب کارهایی با ریسک بالا بکنم بعد هم شکست مالی داشتم. این وضعیت زندگی ما را بدتر کرد.
*یعنی همسرت اعتراض داشت؟به این اعتراض میکرد که چرا پول بیشتری ندارم. میگفت میخواهد راحت زندگی کند اما نمیتواند.
*چند سال از زندگی مشترک شما میگذارد؟10 سال.
*بچه هم داریم؟بله یک دختر داریم.
*تکلیف بچه چه میشود؟قرار است خودش انتخاب کند دوست دارد پیش من باشد یا مادرش؛ اما میدانم این جدایی برای او هم بهتر است.
*چرا فکر میکنی جدایی برای دخترت هم بهتر است؟چون من و سپیده به طور مرتب درگیر هستیم و دعوا میکنیم. یک جایی این دعوا باید تمام شود. من نمیتوانم نیازهای مادی او را تامین کنم . اگر میتواند خودش این کار را انجام دهد. در تمام این سالها من زیر فشار سنگینی که سپیده به من وارد کرد اشتباهات فاحشی کردم. کارهای بدی کردم حتی به سمت کارهای نامعقول رفتم و یک روز به خودم آمدم و دیدم که دارم خودم را نابود میکنم. این رابطه سمی است باید تمام شود.
*چرا همسرت به این جدایی راضی نیست؟چون میداند اشتباه کرده اما حاضر نیست قبول کند. او میخواهد من را وادار به کاری کند که نمیتوانم انجام دهم. چارهای بجز پایان دادن به عذاب مداومی که میکشم ندارم.
همسر پُرحرفم،حتی در محل کار هم دست از تماس تلفنی برنمی دارد