فضای مجازی، برنامه نویسِ دنیای حقیقی


۱۳۹۹/۰۶/۰۱ - ۲۰:۴۵ | کد خبر: ۸۶۷۸ چاپ
فضای مجازی، برنامه نویسِ دنیای حقیقی

کلانشهر _ کیارش اخوان: فضای مجازی، دنیای گسترده‌ای از اطلاعات و شبکه‌ی سهل‌الوصولی برای ارتباطات است. در روزهایی که استفاده از فضای مجازی بخشی از برنامه زندگی روزمره شده است و بسیاری از افراد برای دریافت اخبار، سرگرمی، خرید و حتی برای آموزش به این فضا روی می‌آورند شاهد جو مسمومی از مطالب و محتواهایی هستیم که چشم و گوش مخاطب آگاه را می‌آزارد و مخاطب ناآگاه را در خود غرق می کند.
مشاهده پست‌ها و لایوهای بی محتوا در اینستاگرام، انتشار اخبار کذب در شبکه‌های اجتماعی، ترند شدن صفحات افرادی که خود را تاثیرگذار می‌نامند اما در پس این تاثیرگذاری آرام آرام ذائقه مخاطب و فرهنگ جامعه را تغییر می‌دهند برای اهل رسانه، جامعه شناسان و روانشناسان چالش هایی را به وجود آورده است، چالش هایی که از یک سو سعی در آگاه سازی مخاطب و سم زدایی از شبکه های اجتماعی دارد و از سوی دیگر خود ثمره اهمال‌کاری در زمینه آموزش سواد رسانه‌ای و نبود نظارت بر این جریان است. اما به راستی سهم هر کدام ازعوامل مخاطب، دارنده صفحه مجازی که خود را به نوعی تاثیرگذار می‌دانند در ایجاد و دامن زدن به چنین فضای مسموم و اغواکننده‌ای تا چه اندازه است؟ از همین رو با اتخاذ رویکردی پدیدار شناختی سهم هر یک از این عوامل را در پدیدایی این جو و گسترش آن بررسی می کنیم.

مخاطب
گوستاو لوبن، جامعه شناس از مفهوم توده‌ها وتفاوت مردمان در هر توده صحبت می‌کند از نظر او وقتی انبوهی از افراد در کنار هم گرد می‌آیند روح جمعی نیز در میان آن‌ها دمیده می‌شود که با عقاید و احساساتشان متفاوت است. بر این اساس او از چهار توده اتفاقی، قراردادی، نمایشی و فعال یاد می‌کند. بر مبنای این نظریه، شکل‌گیری توده مخاطبان در صفحه‌ای ابتدا اتفاقی بوده و باقی ماندن آن‌ها در این صفحات بیشتر به شکلی قراردادی و بر مبنای محتوای صفحه، جایزه‌ها و عوامل انگیزشی که مخاطب را وسوسه به دنبال کردن چنین صفحاتی می‌کند و بعضا پیگیری و بی خبر نماندن از اتفاقات روز است. مخاطبین با دنبال کردن افرادی که در صفحات اجتماعی خود را مطرح می‌کنند و تداوم این مسئله، با دادن بازخورد و بازنشر محتوای این صفحات صحه بر فعالیت دارنده‌ی صفحه می‌گذارند و به نوعی با این کار خودآگاه و ناخودآگاه حمایت خود را از صاحب صفحه و محتوا اعلام می‌کنند.

حال اگر مخاطب محتوایی نابه‌هنجار، مصرف زده، تصویری که برشی از زندگی خصوصی صاحب صفحه است را دنبال کند آیا در فهم محتوا، هدف و برنامه پنهان آن، کنترل احساسات خود، کنترل اعتماد به نفس خود و تشخیص اینکه آیا صفحه مجازی که به شکل عمومی مورد بازدید قرار می‌گیرد و محل انتشار تصاویر شخصی، عاشقانه، دارایی و از این دست مفاهیم است یا نه، توانایی دارد؟ آیا مخاطب نوجوان توانایی دارد تا جلوی همنوا شدن خود را با جو آسیب‌زای لایوهای سراسر ابتذال و بی محتوا بگیرد؟ آیا یک خانم جوان می‌تواند تشخیص دهد که تصویر کادوی سالگرد ازدواجی که بلاگر جوان و همسن و سال او منتشر کرده است هدیه ای از طرف حامی مالی صفحه است و قبل از ثبت تصویر عاشقانه و محبت آمیز چیزی جز روزمرگی و بالا پایین زندگی نبوده و نیست؟ آیا مرد جوانی که مخاطب صفحه ای است می تواند واقع گرایانه خود و دارایی‌هایش و جایگاه اجتماعی اش را ارزیابی کند؟ یک مادر جوان روی استفاده فرزندش از فضای مجازی کنترل دارد؟ آیا مخاطب صرفا برای سرگرمی صفحات مبتذل پر بیننده داخلی و خارجی را دنبال می‌کند؟ یعنی مخاطب برای سرگرمی به ابتذال روی آورده است و محتوای سخیف را مسبب شادی و خنده خود می‌داند؟ آیا مطابق با آنچه باوئر درباره مخاطب سرسخت نظر داده است، مخاطب توان سرسختی و سر باز زدن از تحت تاثیر قرار گرفتن در برابر محتوای نابه‌هنجار و دون مایه را داراست؟ و آیا بر مبنای همان الگو که باوئر مطرح کرد می‌تواند انتخاب‌گر باشد؟ لازم به بررسی است که برخورد مخاطبان با محتوای رسانه‌های مجازی به شکلی فعال است یا منفعل.


اینفلوئنسر(تاثیرگذار)

بسیاری از اینفلوئنسرها بر مبنای الگوی استفاده و رضایت صفحه خود را بالا می‌آورند. صفحه‌هایشان اغلب آموزشی و یا شرح روزمرگی است، معمولا آموزش‌های آرایشی، آشپزی، ورزشی، طنز و سرگرمی و به تصویر کشیدن روزمرگی و زندگی خصوصی را محتوای صفحه خود انتخاب می‌کنند، صفحه خود را فارغ از جنسیت زدگی و مناسب با هر قشری می‌دانند. تبلیغات می‌گیرند و بر این مبنا زیرکانه سود می‌کنند. سود کردن بخشی از ماجراست اما آنچه در این بین و در سایه همان تاثیرگذاری مضمحل می‌شود مفهوم فرهنگ است که در رسانه حل شده و به خورد مخاطب می‌رود. فرد تاثیرگذار نحوه پوشش و سبک زندگی خود را به نمایش می‌گذارد، مخاطب رشد او را می‌بیند، نحوه صحبت کردن، رنگ و لعاب صفحه و مصرف‌گرایی صاحب صفحه، حرص و طمع مخاطب را قلقلک می‌دهد و فرهنگی که با خون جگر نظام تعلیم و تربیت، جامعه و خانواده شکل گرفته رفته رفته سر ناسازگاری و تغییر می‌گذارد. اینفلوئنسرها این تغییر و تاثیر را ناخواسته و تحت تاثیر توانمندی‌های اداره صفحه و جاذبه محتوای صفحه می‌دانند اما باید گفت که اگر قرار بود این جذابیت‌ها به شکلی ناخواسته و برخلاف میل صاحب صفحه کنجکاوی مخاطب و تغییر ذائقه او را برانگیزد پس گذاشتن نام تاثیرگذار روی کسی که کنترلی در تاثیرگذاری روی مخاطبش ندارد کار عبثی خواهد بود. هر فرد با قصد و هدف مشخصی صفحه‌ای را در معرض نمایش قرار می‌دهد. اما آیا فرد تاثیرگذار می‌تواند توان مالی، شرایط دینی، اجتماعی و تفاوت‌های طبقاتی را در تولید محتوا مد نظر قرار دهد؟ آیا فلان بیوتی یا فلان صفحه پر مخاطب می‌تواند در نظر بگیرد که جامعه شکلی یک دست ندارد و باید در انتشار بسیاری از مسائل خودداری کند؟ آیا خواننده‌ای که ساعات نزدیک صبح را برای پخش لایو در نظر می‌گیرد به اختلاف ساعت بین کشوری که در آن سکونت دارد و کشوری که بیشتر مخاطبان نوجوانش در آن هستند را در نظر گرفته یا به عمد آن ساعت را برای القای نافرمانی نوجوان از قوانین خانواده‌اش انتخاب کرده است؟ آیا صحبت‌ها و حرف‌ها و تکه کلام های اینفلوئنسرها دردی را در جهت فرهنگسازی و دعوت مردم به آرامش دوا کرده یا بالعکس بر خشونت، تفرقه افکنی و ایجاد چند دستگی میان مخاطبان می‌افزاید؟ آیا الگوی مصرف‌گرایی کشورهایی که اینفلوئنسرها در آن حضور دارند متناسب با جامعه‌ای سنتی و در حال توسعه است؟ آیا القای این مصرف‌گرایی اهرم خشم، حقارت و خودباختگی را در مخاطب فعال نمی‌کند؟ اینفلوئنسر در کنار سود کردن‌های کلانش سواد رسانه‌ای را یاد گرفته است؟ آیا نمی‌داند که تصویر اتاق خواب، فضای داخل منزل، تفریحات خانوادگی و دوستانه، دارایی‌ها و احساسات و عواطفش خصوصی‌ترین بخش زندگی او هستند و خیلی از تصاویری که در قاب گوشی به رخ دیگران می‌کشد جز اسرار و تصاویر مگوست؟

جامعه
در بیشتر بررسی ها جامعه نقش قربانی و آسیب‌دیده را ایفا می‌کند. جامعه را پدیده‌ای که از دل همین لایوها و به دست همین مخاطبین و تاثیرگذارها ساخته می‌شود نباید دید، بلکه جامعه به مثابه موجودی زنده است که با قوه‌ی قهری، تربیتی و ظرفیت اقناعی فرهنگ خود باید ناظر به فضای مجازی و ناظر به روند شکل گیری فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های جدید در بطن خود باشد. در دیدگاه رایزمن، جامعه شناس، سیر تحول جوامع از سنت گرا به فردگرا و در نهایت مصرف‌گرا پیش بینی شده است. اگر جوامع توان اقناعی و جاذبه‌های خود را در پایبندی افراد به سنن و آداب و رسوم از دست دهد و فرهنگ ناظر اجتماعی نباشد کم کم به سمت و سویی می‌رود که افراد خود را از درون و بر مبنای خوشایند خودشان هدایت می کنند و این دلبخواه بودن رفتار بدون نظارت اجتماعی کم کم مصرف گرایی و ناآگاهی جامعه را به انحطاط می‌برد چرا که صرفه جویی، کوشش و تلاش رنگ می‌بازد و دیگر فردی به اخلاق وقعی نمی‌نهد و چه بسا پس از مدتی مصرف زدگی به دلزدگی و دلزدگی به پوچی و بحران های روحی می‌انجامد. آیا جامعه در یادگیری و یاددهی سواد رسانه ای عملکرد درستی داشته است؟ آیا جامعه قابلیت حفظ تعادل در استفاده از فضای مجازی و اعتماد به آن را داشته است؟
در تفسیر سه عامل مطرح شده انگشت اتهام ولنگاری مجازی به سمت کدام یک از عوامل است؟ آیا جامعه، مخاطب و گردانندگان صفحات مجازی نقش یکسانی در ایجاد این بی بند و باری و آسیب دارند؟

 

یادداشت‌هایی که در کلانشهر منتشر می‌شوند مشخصا موضع رسمی این رسانه نیستند و برای آگاهی مخاطبان منتشر می‌شوند.

نظر شما:

security code